کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سدس
لغتنامه دهخدا
سدس . [ س َ ] (ع مص ) شش یک از مال کسی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شش یک بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || شش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ششم گردیدن . (آنندراج ). ششم ِ گروهی بودن ، یا با خویشتن آنان را شش تن کرد...
-
سدس
لغتنامه دهخدا
سدس . [ س َ دَ ] (ع اِ) دندان هشت سالگی شتر پیش از بازل باشد، مذکر و مؤنث در وی یکسانست . ج ، سُدُس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گاو و گوسفند پنجساله سدیس . (مهذب الاسماء). و در سال ششم سدیس و سدس «بچه ٔ ناقه »، مذکر و مؤنث یکسان باشد در آن . (تاری...
-
سدس
لغتنامه دهخدا
سدس . [ س ِ ] (ع اِ) بهر شش روز یا بهر پنج روز یک بار نوبت آب شتر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). اشتر که یک روز آب خورد و چهار روز نه ، آنگاه روز ششم بر آب برآید. ج ، اسداس . (مهذب الاسماء).
-
سدس
لغتنامه دهخدا
سدس . [ س ُ / س ُ دُ ] (ع اِ) شش یک . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ).شش یک . ج ، اسداس . (مهذب الاسماء). ششم حصه . (غیاث ).
-
واژههای مشابه
-
سدس فخری
لغتنامه دهخدا
سدس فخری . [ س ُ س ِ ف َ ] (اِ مرکب ) آلتی است از آلات رصدی که بوسیله ٔ ابوحامد محمود خجندی اختراع شده و او آن را برای فخرالدوله ٔ دیلمی اولین بار وضع کرده است . (یادداشت مؤلف ). ارتفاع یاب . (یادداشت مؤلف ). آلتی که حامل یک قوس شصت درجه است و این ...
-
اصطرلاب سدس
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب سدس . [ اُ طُ ب ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برای هر شش درجه بکار رود. (از مفاتیح خوارزمی ).
-
جستوجو در متن
-
شش یک
لغتنامه دهخدا
شش یک . [ ش َ / ش ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) سدس و یک جزء ازشش جزء چیزی و یک قسمت از شش قسمت چیزی . (ناظم الاطباء). سدیس . سدس . دانگی . یک دانگ . (یادداشت مؤلف ).
-
یک ششم
لغتنامه دهخدا
یک ششم . [ ی َ / ی ِ ش ِ ش ُ ] (اِ مرکب ) شش یک . سدس . یک از شش . یک سهم از شش سهم چیزی .
-
اسداس
لغتنامه دهخدا
اسداس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُدس . || ج ِ سِت ّ. (منتهی الارب ).
-
قطمیر
لغتنامه دهخدا
قطمیر. [ ق ِ ] (ع اِ) شکاف هسته ٔ خرما، و پوست آن ، و پوستک دانه ٔ خرما که میان دانه و خرما باشد، یا نکته ٔ سپید بر پشت دانه که خرما از وی روید. (منتهی الارب ). شق النواة، و قیل القشرة التی علیها، و قیل القشرة الرقیقة بین النواة و التمره ، وقیل النکت...
-
متعادلان
لغتنامه دهخدا
متعادلان . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔمتعادل ، در اصطلاح حساب دو عدد متساوی را گویند. گاهی نیز بر دو عددی اطلاق می شود که مجموع اجزاء مفرده ٔ یکی از آن دو عدد برابر باشد با مجموع اجزاء مفرده ٔ عدد دیگر، مانند عدد شش که مجموع اجزاء مفرده ٔ آن یع...
-
ست
لغتنامه دهخدا
ست . [ س ِت ت ] (ع عدد، ص ، اِ) شش .یقال سِتّة رجال و ست نسوة. اصل آن سدس است ، سین را به تا بدل کرده اند و دال را تا کردند و در تا ادغام نمودند. (منتهی الارب ).
-
سات
لغتنامه دهخدا
سات . [ سات ت ] (ع اِ) سته و ست ، و اصل آن سدس بوده ، و سین به ت بدل شده و دال در آن ادغام گردیده است . (تاج العروس ) (منتهی الارب در ماده ٔ س ت ت ).