کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سدارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سدارة
لغتنامه دهخدا
سدارة. [ س َ رَ ] (ع مص ) سراسیمه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خیره شدن چشم شتر از شدت گرما یا از شدت سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرگشته شدن شتر از گرما... (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
صدارت
لغتنامه دهخدا
صدارت . [ ص ِ رَ ] (ع اِمص ) منصبی بوده است بعهد صفویه . مؤلف تذکرةالملوک آرد: لازمه ٔ منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع و مباشرین اوقاف تفویضی و ریش سفیدی جمعی سادات و علما و مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضات و متولیان و حفاظ و سایر خدمه ٔ مز...
-
صدارت
لغتنامه دهخدا
صدارت . [ ص ِ رَ ] (ع مص ، اِمص ) بالانشینی . (غیاث اللغات ).بالانشین شدن . (مقدمه لغت میرسید شریف ) : در مقامی که صدارت بفقیران بخشندچشم دارم که بجاه از همه افزون باشی . حافظ.|| شروع و ابتدا کردن . || پیش رسانی . || منصبی است که قریب وزارت باشد. (غی...
-
صدارة
لغتنامه دهخدا
صدارة. [ ص ِ رَ ] (اِخ ) قریه ای است به یمامه . (منتهی الارب ). قریه ای است به یمامه مر بنی جعده را. (معجم البلدان ).
-
صدارة
لغتنامه دهخدا
صدارة. [ ص ِ رَ ] (ع مص ، اِمص ) رجوع به صدارت شود.