کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخنرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سخن رانی
لغتنامه دهخدا
سخن رانی . [ س ُ خ َ ] (حامص مرکب ) نطق کردن در مجمعی . عمل سخن ران . کنفرانس . نطق .
-
جستوجو در متن
-
کنفرانس دادن
لغتنامه دهخدا
کنفرانس دادن . [ ک ُ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) ایراد خطابه . سخنرانی کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نطق کردن
لغتنامه دهخدا
نطق کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخنرانی کردن . سخن گفتن در انجمنی یا مجلسی برای گروهی . || خطبه خواندن . (از آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ).
-
کامل
لغتنامه دهخدا
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) سلیمان الخوری عیسی . او راست «الحاجیات و الکمالیات » که شامل سخنرانی او در شهر حمص به سال 1908 است . (معجم المطبوعات ج 2 ص 1943). رجوع به سلیمان الخوری عیسی شود.
-
محشر کردن
لغتنامه دهخدا
محشر کردن . [ م َ ش َ ک َ دَ ](مص مرکب ) شور و غوغا برپا کردن . || کاری شگفت و جالب توجه کردن ، چنانکه خطیبی در سخنوری یا شاعری در سخنرانی یا هنرمندی در هنرنمائی و جز آن .
-
کنفرانس
لغتنامه دهخدا
کنفرانس . [ ک ُ ف ِ ](فرانسوی ، اِ) اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در مسائل فنی . || اجتماع سیاستمداران ، رؤسای دول ، وزیران ، به منظور حل یک مسأله سیاسی ، داخلی یا بین المللی . || خطابه ٔ ادبی ، علمی و غیره . سخنرانی . (فرهنگ فارسی معین...
-
سخن پیشه
لغتنامه دهخدا
سخن پیشه . [ س ُ خَم ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) سخنور. ماهر در سخنرانی . خطیب : در دست سخن پیشه یکی شهره درخت است بی بار ز دیدار و همی ریزد از او بار. ناصرخسرو.آنجا که سخن خیزد از چند و چه و چون دانای سخن پیشه بخندد زاقوالش .ناصرخسرو.
-
فلوطینس
لغتنامه دهخدا
فلوطینس . [ ف ِ ن ُ ] (اِخ ) نام حکیمی از مفسرین کتب حکمای قدیم . (ابن الندیم ). (205 - 270 ق . م .) فیلسوف نوافلاطونی رم . در مصر تولد یافت و در اسکندریه تحصیل علوم کرد و از سال 244ق . م . در رم به سخنرانی های فلسفی پرداخت و مکتب نوافلاطونی را بنیاد...
-
مونتس
لغتنامه دهخدا
مونتس . (اِخ ) آشیل شارل . برادر هنرشناس فرانسوی است که در سال 1848 م . متولد شد. او کشاورز مشهوری بود و در سال 1896 به عضویت آکادمی علوم نائل گردید و با همکاری شلوسینگ ماده ٔ تخمیر نوشادر را کشف کرد و درباره ٔ آثارتبدیل جوهر نشادر و املاح آن به شوره...
-
مذهبی
لغتنامه دهخدا
مذهبی . [ م َ هََ ] (ص نسبی ) متدین . متشرع . مؤمن به مذهب . معتقد به شریعت و مذهبی که دارد. پای پند دستورها و آداب مذهب . متعصب در مذهب و عقیدت خویش . رجوع به مذهب شود. || مربوط به مذهب .- اشعار مذهبی ؛ اشعاری که درباره ٔ مذهب و اولیاء مذهب باشد.-...
-
دمستنس
لغتنامه دهخدا
دمستنس . [ دِ م ُ ت ِ ] (اِخ ) بزرگترین خطبای آتن است که در سال 382 یا 385 ق . م . تولد یافت و در 322 ق . م . درگذشت . وی فرزندمردی اسلحه ساز بود و در آغاز جوانی از وجود پدر محروم شد و چون به سن رشد رسید خطیبی پیشه کرد و برای اینکه در این طریق بر دیگ...
-
جویدی
لغتنامه دهخدا
جویدی . (اِخ ) اگناتیوس . یکی از مشهورترین خاورشناسان ایتالیائی که بزبانهای حبشی ، سریانی و عربی کاملاً آشنایی داشت و سالها در دانشگاه مصر استاد بود و کنفرانس هایی بزبان عربی ایراد میکرد. تألیفات و رسایلی دارد، ازجمله : 1 - جداول کتاب الاغانی الکبیر...
-
تریبون
لغتنامه دهخدا
تریبون . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مؤلف فرهنگ نظام در ذیل کلمه ٔ «تریبون » (؟) آرد: این لفظ فرانسوی است لیکن در خود فرانسه بمعنی سکو و منبر است نه میز خطابه . (فرهنگ نظام ج 2). مأموری که حفظ حقوق مردم را بر عهده داشت . (ایران باستان ج 3 ص 2297). این ک...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن شاهین کرکی ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به جمال الدین و معروف به سبط ابن حجر (سبط احمدبن حجر عسقلانی ). مورخ وفقیه بود و از ادب نیز بهره ای داشت و اشعار سستی می سرود. از مردم قاهره بود و به سال 828 هَ . ق . در آن شهر به دنیا ...