کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سختیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سختیان
لغتنامه دهخدا
سختیان . [ س ِ / س َ ] (اِ) پوست بز دباغت کرده .(آنندراج ) (منتهی الارب ). چرم . (غیاث ). گوزکانی . (السامی فی الاسامی ). انبان . (ناظم الاطباء) : سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهدزَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب . ناصرخسرو.کفشگر هم آنچه افزاید ...
-
سختیان
لغتنامه دهخدا
سختیان . [ س ِ / س َ ] (اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پیرنداخ
لغتنامه دهخدا
پیرنداخ . [ رَ ] (اِ) تیماج و سختیان . (برهان ). پیرانداخ .
-
گوزگانی
لغتنامه دهخدا
گوزگانی . [ گ َ / گُو ] (اِ) بر وزن مولتانی ، تیماج و سختیان را گویند، و با زای فارسی هم به نظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). سختیان . (السامی فی الاسامی ).
-
کورگانی
لغتنامه دهخدا
کورگانی . (اِ) سختیان و تماج . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به کورکانی شود.
-
اپرنداخ
لغتنامه دهخدا
اپرنداخ . [ اَ رَ] (اِ) سختیان . تیماج . گوزگانی . پرنداخ . پرانداخ .
-
پرانداخت
لغتنامه دهخدا
پرانداخت . [ پ َ اَ ] (اِ) پرانداخ . سختیان . چرم . تیماج .
-
گورکانی
لغتنامه دهخدا
گورکانی . (اِ) تیماج و سختیان را گویند، و با زای نقطه دار و رای فارسی هر دو آمده است .(برهان ). مصحف گوزگانی است . رجوع به گوزگانی شود.
-
گوژگانی
لغتنامه دهخدا
گوژگانی . (اِ) تیماج و سختیان . (ناظم الاطباء). ظاهراً صحیح کلمه گوزگانی است . رجوع به گوزگانی شود.
-
کوزگانی
لغتنامه دهخدا
کوزگانی . (اِ) سختیان و تیماج را گویند. (برهان ) (از آنندراج ). اصح گوزگانی است . (حاشیه ٔبرهان چ معین ). و رجوع به گوزگانی و کورکانی شود.
-
سختیانی
لغتنامه دهخدا
سختیانی . [ س ِ / س َ ] (ص نسبی ) گوزکانی فروش . (مهذب الاسماء). || نسبتی است سختیان فروش را. (الانساب سمعانی ).
-
پیرانداخ
لغتنامه دهخدا
پیرانداخ .(اِ) تیماج و سختیان ، و آن کیسه ٔ درازیست که از پارچه دوزند. پرنداخ . (آنندراج ). رجوع به پرنداخ شود.
-
پرانداخ
لغتنامه دهخدا
پرانداخ . [ پ َ اَ ] (اِ) تیماج . سختیان . (برهان ). پرندخ . (جهانگیری ). گوزگانی . پرنداخ . ساغری سوخته .
-
کورکانی
لغتنامه دهخدا
کورکانی . (اِ) به معنی سختیان و تیماج و به این معنی با کاف فارسی و زای نقطه دار هم آمده . (برهان ). مصحف «گوزگانی »منسوب به «گوزگانان » = «جوزجان ». (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گوزگانی ، کورگانی و کوزگانی شود.