کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحنون
لغتنامه دهخدا
سحنون . [ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن سلیمان بن احمدبن ابی بکر مداوی . قبر او در بنی وعزان که قبیله ای است بنواحی و نشریس و مشهور است و زائران از پی تحصیل برکت نور او بزیارت او روند. او در قرن یازدهم هجری بسر میبرد و در ملیانه فقه آموخت . او راست : مفی...
-
سحنون
لغتنامه دهخدا
سحنون . [ س َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن عبدالحکیم بن عمران الاوسی الدکالی مالکی مقری نحوی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به صدرالدین . از او علی بن مختار حدیث شنیده است . او امامی عارف به مذهب بود و در شوال سال 695 هَ. ق . به اسکندریه بسن متجاوز از هشتاد سال ...
-
سحنون
لغتنامه دهخدا
سحنون . [ س َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن سعیدبن حبیب بن حسان بن هلال بن بکاربن ربیعه ٔ تنوخی ملقب به سحنون و مکنی به ابوسعید. فقیهی مالکی است . بر ابن قاسم و ابن وهب و اشهب علم آموخت ، سپس ریاست علمی مغرب بدو منتهی شد. اصل او از حمص است . قضاوت قیروان یاف...
-
سحنون
لغتنامه دهخدا
سحنون . [ س َ / س ُ ] (ع اِ) نام پرنده ای است به مصر. رجوع به حیاة الحیوان دمیری و اقرب الموارد شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن سحنون
لغتنامه دهخدا
ابن سحنون . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن سحنون ندرومی . اصل او از ندرومه از اعمال تلمسان ، و مولد او قرطبه است (580 هَ .ق .). سپس به اشبیلیه رفته و دانش طب از ابن رشد فراگرفته است و تلخیص کتاب المستصفی از اوست و او در خدمت ناصر و مستنصر وسپس...
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سحنون . رجوع به ابن سحنون ابوعبداﷲ محمد... و اعلام زرکلی ج 3 ص 898 شود.
-
عبدالوهاب
لغتنامه دهخدا
عبدالوهاب . [ ع َ دُل ْ وَهَْ ها ] (اِخ ) ابن احمدبن سحنون معروف به ابی سحنون . طبیبی است و او را ادب و شعری است . وی خطیب یثرب و طبیب بیمارستان جبل بود. به سال 619 هَ . ق . متولد شد و در 694 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
قبریانی
لغتنامه دهخدا
قبریانی . [ ق ُ نی ی ] (اِخ ) از محدثان است . ابن ماکولا گوید: وی از مردم آفریقااست از سحنون بن سعید مغربی روایت دارد. (سمعانی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن ابی الربیع محدث . او از سحنون روایت کرده است .
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) سحنون . عبدالسلام بن سعیدبن حبیب تنوخی . فقیه مالکی . رجوع به عبدالسلام .... شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) عبدالسّلام بن حبیب تنوخی ، فقیه مالکی ، معروف به سحنون . رجوع به عبدالسلام ... شود.
-
افریقی
لغتنامه دهخدا
افریقی . [ اِ ] (اِخ ) سحنون بن سعید التنوخی مکنی به ابوسعید از فقهای اصحاب مالک که مدتی با او مجالست داشت و مذهب مالکی بوسیله ٔ وی در مغرب انتشار یافت . او در ماه رجب سال دویست و چهل یا چهل و یک درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (اِخ ) ابراهیم باز. محدث بود. (منتهی الارب ). صاحب تاج العروس آرد: ابراهیم بن محمدبن باز اندلسی . از اصحاب سحنون و از محدثان بود و بسال 273 هَ . ق . درگذشت . رجوع به تاج العروس شود.