کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س َ ] (اِ) نام طعامی که از گوشت و آرد درست نمایند. (آنندراج ).
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س َ ] (ع اِ) دلو بزرگ با آب . سجال و سجول جمع آن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دول بزرگ .(مهذب الاسماء). دلو بزرگ که در آن آب باشد اندک یا بسیار و اگر خالی بود آن را سجل نگویند. (اقرب الموارد). || پستان بزرگ . || پری دلو. (منتهی الارب ) (آ...
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س َ ] (ع مص ) ریختن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || متصل خواندن سوره را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). متصل خواندن کتاب را، و از این معنی است حدیث ابن مسعود: افتتح سورة النساء فسجلها؛ یعنی آن را متصل خواند و آن از سجل است بمع...
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س ِ ج ِل ل ] (اِخ ) نام فرشته ای است . (ترجمان القرآن ).
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س ِ ج ِل ل ] (اِخ ) نام کاتب نبی (ص ). (منتهی الارب ). نام دبیری است از دبیران پیغامبر علیه الصلواة و السلام . (مهذب الاسماء). کاتب نبی (ص ). (المعرب جوالیقی ص 194).
-
سجل
لغتنامه دهخدا
سجل . [ س ِ ج ِل ل / س ِ ج ِ ] (از ع ، اِ) چک با مهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) : مشتری چک نویس قدر تو بس که سعادت سجل آن چک تست . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 526). || نویسنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد بلغت حبشه .(منتهی الارب ) (آن...
-
واژههای مشابه
-
سجل احوال
لغتنامه دهخدا
سجل احوال . [ س ِ ج ِل ْ ل ِ اَح ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اداره ٔ...) اداره ٔ آمار و ثبت احوال ، اداره ای است که در آنجا احوالات شخصی از لحاظ پدر و مادر و اقامتگاه و تولد ثبت میشود. رجوع به سجل شود.
-
سجل جزایی
لغتنامه دهخدا
سجل جزایی . [ س ِ ج ِل ْ ل ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق جزا) عبارت است از حالات جزایی اشخاص که در اداره سجل قضایی ثبت میشود. بدین معنی که هر کس مرتکب جرمی از درجه ٔ جنحه بزرگ و جنایت شود و محکومیت او در محاکم صالحه ثابت شود نام او را ...
-
سجل کردن
لغتنامه دهخدا
سجل کردن . [ س ِج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسجیل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). تصدیق کردن . تأیید کردن . قبول کردن . پذیرفتن امضاء : هر چیزی که خرد و فضل وی آن را سجل کرد بهیچ گواه حاجت نیاید. (تاریخ بیهقی ).وگرزبان هنر می سراید این دعوی بحکم ...
-
سجل آباد
لغتنامه دهخدا
سجل آباد. [ س ِ ج ِ ] (اِخ ) چهار فرسخ شمال اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار2 ص 179).
-
سجل آباد
لغتنامه دهخدا
سجل آباد. [ س ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 78 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه بشیراز. ناحیه ای است که در جلگه واقع است و هوای آن معتدل و دارای 1120 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه کر و ق...
-
واژههای همآوا
-
ثجل
لغتنامه دهخدا
ثجل . [ ث َ ج َ ] (ع مص ) اَثْجَل گردیدن .
-
ثجل
لغتنامه دهخدا
ثجل . [ ث ُ ] (اِخ ) موضعی است به شق ّ عالیه . (مراصد الاطلاع ).