کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ست و سیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ست و سیر
لغتنامه دهخدا
ست و سیر. [ س َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت سیر. بسیار سیر.
-
واژههای مشابه
-
ست عشر
لغتنامه دهخدا
ست عشر. [ س ِت ْ ت َ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ستة عشر. شانزده .
-
جهات ست
لغتنامه دهخدا
جهات ست . [ ج ِ ت ِ س ِت ت ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جهات ششگانه . فوق ، تحت ، یمین ، یسار (شمال )، خَلْف ، امام (قُدّام ).
-
بیات ست علی
لغتنامه دهخدا
بیات ست علی . [ ب َ ت ِ س َ ع َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 80).
-
جستوجو در متن
-
لوزینه
لغتنامه دهخدا
لوزینه . [ ل َ / لُو ن َ / ن ِ ] (اِ) لوزینج . جوزقند یا جوزآگند امروزی و یا چیزی شبیه بدان بوده است . جوزینق . (دهار). قطائف . (منتهی الارب ). شکر بادام . قسمی شیرینی . حلوا که با کوفته ٔ مغز بادام و عسل یا شکر کنند. هر چیز را گویند از خورشها که در ...
-
دندانه
لغتنامه دهخدا
دندانه . [ دَ دا ن َ / ن ِ ] (اِ) (از: دندان + َه تخصیص نوع از جنس ) هر یک از برآمدگی و برجستگی های دندان مانند چیزی مضرس چون اره و شانه و کلید. تضریس . برجستگی هر چیز شبیه به دندان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه دندان ، چون شاخه های شانه و برآمدگیه...
-
منسوخ
لغتنامه دهخدا
منسوخ . [ م َ ] (ع ص ) نیست گردانیده شده و ردکرده شده . (غیاث ). محوشده و نابودگشته و باطل شده و متروک گشته و موقوف شده . (ناظم الاطباء). نسخ شده . زائل شده . ورافتاده . از تداول افتاده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نزد یک اختراع او منسوخ مایه ٔ کتبهای ی...
-
قمارستان
لغتنامه دهخدا
قمارستان . [ ق ِ / ق ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جای آماده برای قمار.- قمارستان چرخ ؛کنایه از تأثیر و ادوار و سیر افلاک و کواکب است . (انجمن آرای ناصری ) : قمارستان چرخ نیم خایه بسی پرمایه را برده ست مایه .نظامی .
-
گشتن
لغتنامه دهخدا
گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص ) گردیدن . پهلوی وشتن ، اوستا وارت ، هندی باستان وارتت . گردیدن . چرخیدن . دور زدن . بازگردیدن . تغییر کردن . تبدیل شدن . باز آمدن . شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || مرادف شدن . (آنندراج ). گردیدن . شدن . صیرورت . صَیر. (...
-
سیران
لغتنامه دهخدا
سیران . [ س َ ] (ع مص ) سیر کردن . (غیاث ) (آنندراج ). سیر. گردش برای تفرج . (ناظم الاطباء) : امتناع پیل از سیران بیت با جد آن پیلبان و بانگ هیت . مولوی .چونکه نگذارد سگ آن بانگ سقم من مهم سیران خود را کی هلم .مولوی .خانه ای را کش دریچه ست آن طرف دار...
-
زمانه
لغتنامه دهخدا
زمانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) روزگار. دهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). روزگار. (ناظم الاطباء). روزگار و سبکسیر و دون از صفات اوست . (آنندراج ). پورداود در ذیل «زروان ، زمانه » آرد: ... چنانکه در فروردین یشت فقرات 53 و 55 و زامیاد ی...
-
رنگ بریدن
لغتنامه دهخدا
رنگ بریدن . [ رَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) معمول رنگریزان است که چون رنگ بر مقصود سیر شود به اشیای ترش آن را بشویند تا نیمرنگ گردد، گویند رنگش را بریدیم . (از آنندراج ). برهم خوردن و زائل شدن رنگ مثلاً اگر صباغان قلیا یعنی شخار زیاد بر وزن مقرر داخل رنگ سا...
-
لکهن
لغتنامه دهخدا
لکهن . [ ل َ هََ ] (اِ) صومی که بت پرستان از برای احترام بت دارند و به اعتقاد ایشان که این روزه داشتن ایشان را فربه و قوی جثه کند. سنائی مؤید این اعتقاد گوید : گر همی لکهنت کند فربه سیر خوردن ترا ز لکهن به . سنائی .صاحب برهان گوید: روزه و گرسنگی و ف...