کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستیزکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستیزکار
لغتنامه دهخدا
ستیزکار. [ س ِ ] (ص مرکب ) آنکه کار او ستیزه بود. رجوع به ستیزه کار شود.
-
جستوجو در متن
-
جقم
لغتنامه دهخدا
جقم . [ ] (ع ص ) خودسر. ستیزکار. لج باز. عنود. سرسخت . لجوج . (دزی ).
-
ستیزگر
لغتنامه دهخدا
ستیزگر. [ س ِ گ َ ] (ص مرکب ) متمرد و سرکش و نزاع جو. (ناظم الاطباء). ستیزگار. ستیزه گار. ستیزکار. ستیزه کار.
-
کمرسخت
لغتنامه دهخدا
کمرسخت . [ ک َ م َ س َ ](ص مرکب ) ثابت رأی ستیزکار. (امثال و حکم ج 3 ص 1235) : عارض مردی کمرسخت بود، گفت معلوم است که شغل من عارضی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 541).
-
ابواسحاق اینجو
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق اینجو.[ اَ اِ ق ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) جمال الدین شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو. پدر او محمود از امیرزادگان دولت چنگیزی است و او را ارپاخان یکی از سلاطین مغول بکشت . ابواسحاق و برادر او مسعود مدتی به تبریز دربند بودند و پس از رهائی مانند چند...
-
بددل
لغتنامه دهخدا
بددل . [ ب َْ، دِ ] (ص مرکب ) ترسنده و ترسناک . (برهان قاطع). ترسناک . (غیاث اللغات ). ترسنده و بیمناک ورمیده خاطر. (انجمن آرا) (آنندراج ). بزدل ، نقیض شجاع . (هفت قلزم ). جبان و ترسناک . (ناظم الاطباء). جبان . (زمخشری ) (دستوراللغة). جُبّا. فَشِل . ...
-
کار
لغتنامه دهخدا
کار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل و شغل است . (فرهنگ نظام ). امر. شأن . اقدام . رفتار. رفتار و کردار : کار بوسه چو آب خورد...