کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستون 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پشت مهره
لغتنامه دهخدا
پشت مهره . [ پ ُ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ستون فقرات . فقره . (مهذب الاسماء). فقره ای از ستون فقرات .
-
پالاگر
لغتنامه دهخدا
پالاگر. [ گ َ ] (اِ) ستون . (آنندراج ).
-
گلوی
لغتنامه دهخدا
گلوی . [ گ ِ ] (اِ) کنگره ٔ ستون را گویند. (آنندراج ).
-
پالار
لغتنامه دهخدا
پالار. (اِ) درخت و ستون بزرگ . (برهان ). پاغَر. ستون . اُستن . اُستون . شمع. تیرک . دیرک . حمّال . پادیر. پازیر. بالار.
-
مرسب
لغتنامه دهخدا
مرسب . [ م َ س َ ] (ع اِ) یکی از مَراسب ، ستون . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستون و بنای محکم . (ناظم الاطباء). رجوع به مراسب شود.
-
منعمد
لغتنامه دهخدا
منعمد. [ م ُ ع َ م ِ ] (ع ص ) بر ستون ایستاده شونده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بر ستون پشت داده و تکیه کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به انعماد شود.
-
عمودی
لغتنامه دهخدا
عمودی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عمود. مقابل افقی . (از فرهنگ فارسی معین ).- ستون عمودی ؛ ستونی که از بالا به پایین محسوب شود. در مقابل ستون افقی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خرستون
لغتنامه دهخدا
خرستون . [ خ َ س ُ ] (اِ مرکب ) ستون بزرگ . ستون عظیم : زین کار که کردی برون ز دستی بر خویشتن ای خرستون پشکم .ناصرخسرو.
-
دعم
لغتنامه دهخدا
دعم . [ دَ ] (ع مص ) فرانهادن ستون را، یا ستون کج شده را راست کردن . (از منتهی الارب ). ستون فا چیزی نهادن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ستون نهادن چیزی را هنگام خم شدن ، یا ستون نهادن چیزی را تا خم نشود. (از اقرب الموارد). || گرد آمدن با ...
-
اعماد
لغتنامه دهخدا
اعماد. [ اِ ] (ع مص ) ستون نهادن چیزی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ستون قرار دادن زیر چیزی : اعمد الشی ٔ؛ جعل تحته عماداً. (از اقرب الموارد). ستون فرانهادن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || سست و گران گردانیدن کسی را. (منتهی ...
-
عامود
لغتنامه دهخدا
عامود. (ع اِ) ستون خانه و رکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
پالاری
لغتنامه دهخدا
پالاری .(ص نسبی ، اِ مرکب ) شه تیر و ستون بزرگ . (آنندراج ).
-
طولنبی
لغتنامه دهخدا
طولنبی . [ ] (اِخ ) الثمانی الطولنبی . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1252).
-
سطاع
لغتنامه دهخدا
سطاع . [ س ِ ] (ع اِ) درازترین ستون خیمه . || شتر دراز فربه . || ستون خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || داغ گردن شتر بدرازا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شاهستون
لغتنامه دهخدا
شاهستون . [ س ِ ] (اِخ ) (دشت ...) نام منطقه ای از اعمال بلخ بوده است : تا همه ٔ لشکرهاء ایران بدشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 45). رجوع به دشت شاه ستون شود.