کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستون مهره ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیک ستون
لغتنامه دهخدا
نیک ستون .[ س ُ ] (ص مرکب ) استوار. قائم : مثل سلطان چون خیمه ٔ محکم نیک ستون است . (تاریخ بیهقی ص 386).
-
ستون آوند
لغتنامه دهخدا
ستون آوند. [ س ُ آ وَ ] (اِ مرکب ) صفه ٔ بلند. (آنندراج ).
-
صد ستون
لغتنامه دهخدا
صد ستون . [ ص َ س ُ ] (اِخ ) (قصر...) در دست چپ اپدانه (سمت مشرق ) دومین قصر بار واقع است و کتیبه ندارد، لکن بمناسبت صفت ممیزه اش قصر «صدستون » نامیده شده . قصر مذکور با دو سردر بزرگ ، هم سطح بنا شده و بنابراین پست تر از اپدانه واقع است . با وجود زیا...
-
درخت ستون
لغتنامه دهخدا
درخت ستون . [ دِ رَ ت ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : چرا می نگری پاره ٔ خاشاک که در چشم دیگریست و آن درخت ستون که در چشم تست نمی بینی . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 76).
-
زرین ستون
لغتنامه دهخدا
زرین ستون . [ زَرْ ری س ُ ] (اِ مرکب ) ستونی ساخته از زر. ستون طلائی : نگهبان آن تخت زرین ستون ز کان سخن ریخت گوهر برون . نظامی .|| عبارت از غلامان زرین کمر... (آنندراج ). رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
چل ستون
لغتنامه دهخدا
چل ستون . [ چ ِ س ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نام عمارتی که ستونهای بسیار داشته باشد. (آنندراج ). هر بنایی که دارای ستون زیاد باشد. (ناظم الاطباء). مسجد یا عمارت بزرگ : چنان تیرها در کمان بند بودکه هر خانه اش چل ستون می نمود. کلیم (از آنندراج ).|| (اِخ )...
-
چار ستون بدن
لغتنامه دهخدا
چار ستون بدن . [ س ُ ن ِ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) دو دست و دو پای . چار دست و پای .
-
مسجد چهل ستون
لغتنامه دهخدا
مسجد چهل ستون . [ م َ ج ِ دِ چ ِ هَِ س ُ ] (اِخ ) این مسجد و مناره ٔ آن در دامغان واقع است و از ابنیه ٔ تاریخی ایران مربوط به قرن پنجم هجری است . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
چهل ستون قزوین
لغتنامه دهخدا
چهل ستون قزوین . [ چ ِ هَِ س ُ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام بنایی به قزوین که در اطراف آن باغ بسیار بزرگی بود. طول آن از خیابان واقع در شمال سبزه میدان کنونی تا حیات نادر و عرض آن نیز از جلوی اداره ٔ پست و تلگراف تا دیوار غربی شعبه ٔ بانک ملی امتداد داشت ولی...
-
جستوجو در متن
-
ذوفقار
لغتنامه دهخدا
ذوفقار. [ ف ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند مهره ها. صاحب فقرات . حیوان که ستون فقرات دارد. مهره ور. مهره دار. ذیفقار.
-
مهره
لغتنامه دهخدا
مهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1608).بهر میل بر مهره ای از بلوربر او گوهری چون درخشنده هور. اسدی (گرشاسب نامه ...
-
نخاع
لغتنامه دهخدا
نخاع . [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ع اِ) مغز مهره ٔ پشت . حرام مغز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغز میان مهره ٔ پشت . مغز حرام . (فرهنگ نظام ). و آن رشته مانندی است سپید میان مهره ها که از دماغ فرودآید و شعبه ایش در اندام رَوَد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پش...
-
زایدة
لغتنامه دهخدا
زایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن...
-
دیسک
لغتنامه دهخدا
دیسک . (فرانسوی ، اِ) صفحه غضروفی که بین پیکر مهره های ستون فقرات قرار دارد و حرکت مهره ها را آسان میکند. این صفحه بطور طبیعی بوسیله ٔ حلقه ای از بافت فیبروز در وسط دو مهره نگاهداری میشود. فرسوده یا پاره شدن پوشش فیبروزی باعث میگردد که غضروف دیسک به ...