کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستمکار، ستمکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جائر
لغتنامه دهخدا
جائر. [ ءِ ] (ع ص ) از جور. ستمکار. (منتهی الارب ). جورکننده و ستمکار. (غیاث اللغات ). ستمکار. (دهار). ظالم . بیدادگر. ستمگر. ج ، جائرون ، جَوَرَه ، جارَة. || آنکه از راه حق میل کند براه باطل . (غیاث اللغات ). گشته از راه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).
-
ذاجل
لغتنامه دهخدا
ذاجل . [ ج ِ ] (ع ص ) ستمگر. ستمکار. ظالم . جائر.
-
ضائم
لغتنامه دهخدا
ضائم . [ ءِ ] (ع ص ) ستمکار. ستمگر. ظالم . (آنندراج ).
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (ع ص ) شکسته بند. || ستمگر. ستمکار. (منتهی الارب ).
-
ظالم گداز
لغتنامه دهخدا
ظالم گداز. [ ل ِ گ ُ ] (نف مرکب ) هلاک کننده ٔ ظالم و ستمکار.
-
ظلم پیشه
لغتنامه دهخدا
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
-
غاشم
لغتنامه دهخدا
غاشم . [ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غشم .ظالم . بیدادگر. ستمگر. ستمکار. رجوع به غشوم شود.
-
معسف
لغتنامه دهخدا
معسف . [ م ِ س َ ] (ع ص ) مرد ستمکار و بی راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).
-
غجر
لغتنامه دهخدا
غجر. [ غ َ ج َ ] (اِخ ) یکی از اقوام ستمکار عرب که در الحولة و نواحی اردن ساکن اند. (دزی ج 2).
-
ضالع
لغتنامه دهخدا
ضالع. [ ل ِ ] (ع ص ) ستمکار. جورکننده . || کژ که نه از خلقت باشد. (منتهی الارب ). میل کننده . (منتخب اللغات ). || شتر هفت ساله .
-
فیلکس
لغتنامه دهخدا
فیلکس . [ ل ِ ] (اِخ ) (خوشبخت ) نام والی یهودیه در سال 652 م . است که شخصی شقی و ستمکار بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
غطرس
لغتنامه دهخدا
غطرس . [ غ ِرِ ] (ع ص ) ستمکار متکبر. (منتهی الارب ). غطرس و غطریس ؛ ظالم متکبر معجب . ج ، غَطارِس . (اقرب الموارد).
-
غطریس
لغتنامه دهخدا
غطریس . [ غ ِ ] (ع ص ) به معنی غطرس ؛ ستمکار متکبر. ج ، غطاریس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ظالم . متکبر. معجب . (اقرب الموارد).
-
مغثمر
لغتنامه دهخدا
مغثمر. [ م ُ ث َ م ِ ] (ع ص ) حق تلف ستمکار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آنکه تلف می کند حقوق را و ظلم و ستم می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خبوس
لغتنامه دهخدا
خبوس . [ خ َ ] (ع اِ) شیربیشه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد. || (ص ) ستمکار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظالم . ظلم کننده .