کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سترون 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عقیم شدن
لغتنامه دهخدا
عقیم شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نازا شدن . سترون شدن . و رجوع به عقیم شود.
-
مستخطئة
لغتنامه دهخدا
مستخطئة. [ م ُ ت َ طِ ءَ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ سترون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
استاغ
لغتنامه دهخدا
استاغ . [ اِ ] (ص ) نازا. عقیم . عاقر. سترون .- استاغ شدن شتر و گوسفند ؛ عَیط. عِیاط. باردار نگردیدن آنها سالهایی . نازایندگی .
-
نازا
لغتنامه دهخدا
نازا. (نف مرکب ) ماده ٔ هر حیوان که زاینده نباشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عقیم . که نزاید. که هیچ نزاید. سترون . قسری . عاقر. ستاغ . نازاینده .
-
نازاد
لغتنامه دهخدا
نازاد. (ص مرکب ) عقیم . بی بار و بر. (ناظم الاطباء). نازا. نازاینده . سترون . عقیم : گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده .نظامی .
-
استرون
لغتنامه دهخدا
استرون . [ اَ ت َ وَ ] (ص ) نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است ، چه ون بمعنی مانند هم آمده است . (برهان قاطع). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است . (رشیدی )...
-
عقمی
لغتنامه دهخدا
عقمی . [ ع َ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَقیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نازایندگان و عقیمان : وانچه گرفته است پیش ازین پسرانش عقمی آیند و دخترانش سترون .فرخی .
-
عقیم کردن
لغتنامه دهخدا
عقیم کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نازا کردن . سترون کردن . || اخته کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی حاصل کردن . بی ثمر ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح پزشکی ، عاری از میکرب ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقیم شود.
-
نازاینده
لغتنامه دهخدا
نازاینده . [ ی َدَ / دِ ] (نف مرکب ) ماده ای که باردار نشده و نزائیده باشد. (ناظم الاطباء). || عقیم . نازا. سترون . (ترجمان القرآن ). عقیم . بی بر. (ناظم الاطباء). عقیم . عقام . عاقر. (از منتهی الارب ). نازا : چون خواهد که از شتر و گاو زکوة بدهد باید...
-
نرشیر
لغتنامه دهخدا
نرشیر. [ ن َرْ رِ / ن َ ] (اِ مرکب ) نره شیر. شیر نر : ندانی ای به عقل اندر خر گنجه به نادانی که با نرشیر برناید سترون گاو ترخانی . غضایری .|| کنایه از دلاور و دلیر و پردل و پهلوان و قوی پنجه .
-
عزب خانه
لغتنامه دهخدا
عزب خانه . [ ع َزَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که مردان مجرد گرد آیند و با زنان بطور مشروع یا نامشروع مباشرت کنند. (فرهنگ فارسی معین ). خانه ٔ نهانی که جوانان زن ناکرده دارند عیش های نهانی را. خلوت خانه ٔ پسران مجرد. خانه ٔ بی اغیار عزبی را. (یادداشت...
-
گل شیپوری
لغتنامه دهخدا
گل شیپوری . [ گ ُ ل ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ قلقاس میباشد که گلهای آن در اطراف سنبله ای است و یک برگ لوله شده ٔ سفید یازردرنگ که همان شیپور است آن را فرامیگیرد. بر هر سنبله سه قسم گل دیده میشود و در پائین آن گلهای ماده ای است ک...
-
طلاق خلع
لغتنامه دهخدا
طلاق خلع. [ طَ ق ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی طلاق و آن قطع علاقه ٔ زوجیت از طرف زوج است بر اثر بذل زوجه مالی را به او.رجوع به خلع شود. از یک قسمت از مادیکان هزار داستان چنین معلوم میشود که در حقوق ساسانی طلاقی شبیه به طلاق خلع وجود داشته و ...
-
استوربان
لغتنامه دهخدا
استوربان . [ اُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) معنی ترکیبی آن خداوند ستور است . (مؤید الفضلاء). ستوربان . چاروادار. کسی که پرستاری و خدمت ستور کند : و بر پشت اسب استوربانی نشاندندش . (مجمل التواریخ و القصص ). || مؤلف مؤیدالفضلاء گوید: پرنده ایست که بتازیش ...
-
عرعر تلخ
لغتنامه دهخدا
عرعر تلخ . [ ع َ ع َ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است از تیره ٔ عرعرها به ارتفاع بیست تا بیست و پنج متر که پوست تنه اش مایل به خاکستری و چوبش سبک ومایل به سفید و کم مقاومت است . برگهایش متناوب و شامل سه تا ده زوج برگچه ٔ بی کرک و شفاف و گله...