کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستردگی
لغتنامه دهخدا
ستردگی . [ س ِ ت ُ دَ / دِ ] (حامص ) عمل سترده شدن . رجوع به ستردن و سترده شدن شود.
-
جستوجو در متن
-
تراشش
لغتنامه دهخدا
تراشش . [ ت َ ش ِ ] (اِمص ) تراشیدن . || (اِ) صورت حکاکی شده . || قطعه ای از حجاری . || تراشه ٔ هر چیز و ستردگی . (ناظم الاطباء) : سیم و سنگ است پیش دیده ٔ آنک هر تراشش ز کلک او گهر است .خاقانی .