کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستارگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستارگان
لغتنامه دهخدا
ستارگان . [ س ِ رَ / رِ ] (اِ) ج ِ ستاره : امروز که آفتاب دارم در جنگ نشگفت گر از ستارگان دارم ننگ . فرخی .- ستارگان ایستاده ؛ آنانند که بر همه ٔ آسمان پراکنده اند و دوری ایشان همیشه یکسان است و بپارسی ایشان را بیابانی خوانند.(التفهیم ص 60).- ستارگان...
-
واژههای مشابه
-
ستارگان دریایی
لغتنامه دهخدا
ستارگان دریایی . [ س ِ رَ / رِ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دسته ای از حیوانات خارپوست . رجوع به ستاره ٔ دریایی شود.
-
شاه ستارگان
لغتنامه دهخدا
شاه ستارگان . [ هَِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : شاه ستارگان به افق مغرب خرامید. (کلیله و دمنه ).
-
صرع ستارگان
لغتنامه دهخدا
صرع ستارگان . [ ص َ ع ِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از لرزش و چشمک زدن ستارگان باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). لرزش و چشمک ستارگان وقت صبح و غروب . (انجمن آرای ناصری ) : بر صرع ستارگان دم صبح ماند نفس فسونگران را.خاقانی .
-
ستارگان دنباله دار
لغتنامه دهخدا
ستارگان دنباله دار. [ س ِ رَ / رِ ن ِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ذوذنب . این ستارگان به منظومه هایی غیر از منظومه ٔ شمسی متعلق اند. و رجوع به ذوذنب و ستاره شود.
-
جستوجو در متن
-
معلف
لغتنامه دهخدا
معلف . [ م َ ل َ ] (ع اِ) ستارگان خودگردنده . (از منتهی الارب ). ستارگان خرد که بطور دایره و یا پراکنده واقع شده اند. ج ، معالف . (ناظم الاطباء). ستارگان مستدیر پراکنده . (از اقرب الموارد).
-
صور کواکب
لغتنامه دهخدا
صور کواکب . [ ص ُ وَ رِ ک َ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورت ستارگان . ستارگان که مجموعی از آنها صورتی را تشکیل دهد. رجوع به صور فلکی شود.
-
فردود
لغتنامه دهخدا
فردود. [ ف ُ ] (اِخ ) ستارگان صف کشیده پس ثریا. (منتهی الارب ).
-
قلاص
لغتنامه دهخدا
قلاص . [ ق ِ ] (اِخ ) نام گروهی از ستارگان در برج ثور. (یادداشت مؤلف ).
-
بالست
لغتنامه دهخدا
بالست . [ ل ِ ] (پهلوی ، اِ) اوج . مقابل حضیض (در ستارگان ). (یادداشت مؤلف ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ ستارگان خرد که بمیان حوتین جای دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
فحل
لغتنامه دهخدا
فحل . [ ف َ ] (اِخ ) ستاره ٔ سهیل ، بدان جهت که از ستارگان دیگر برکنارباشد همچو گشن که وقت برجستن بر ماده از شتران کناره گزیند. (منتهی الارب ). سهیل را گویند، چون از دیگر ستارگان کناره گیرد مانند جنس نر. (اقرب الموارد).
-
اشلیش
لغتنامه دهخدا
اشلیش . [ ] (اِخ ) یا اشلیشا. در تداول هیأت قدیم هندیان ، یکی از منازل ستارگان بود که ذوالذنب و ستارگان دیگری بر آن منزل تولد یافت . عدد کواکب آن 6 بود. رجوع به تحقیق ماللهند ص 146 و 243 و 245 و 246 شود.