کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبرات
لغتنامه دهخدا
سبرات . [ س ِ ] (ع ص ) مرد درویش . (منتهی الارب ). گدا و تهیدست و مفلس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
صبرات
لغتنامه دهخدا
صبرات . [ ص َ ب َ ] (اِخ )شهری است بزمین مهر از اقصای یمن (معجم البلدان ).
-
سبراة
لغتنامه دهخدا
سبراة. [ س ِ ] (اِخ ) نام آبی است متعلق به تیم الرباب . در ابتدا آن چاه عادیة است که به سبر موسوم است . (معجم البلدان ).
-
ثبرات
لغتنامه دهخدا
ثبرات . [ ث َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ثبرة.
-
جستوجو در متن
-
سبرت
لغتنامه دهخدا
سبرت . [ س ُ رُ ] (ع ص ) مرد درویش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به سبرات و سبروت شود.
-
سبرة
لغتنامه دهخدا
سبرة.[ س َ رَ ] (ع اِ) بامداد خنک . ج ، سبرات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سرمای بامدادی . (مهذب الاسماء).
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) خواهنده از درها. (غیاث ). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و تبرزین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امث...