کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سعیط
لغتنامه دهخدا
سعیط. [ س َ ] (ع اِ) دُردی می . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || بوی خوش از می واز هر چیزی . || بوی تند. || درخت بان . || روغن خردل و تندی بوی خردل و حدت آن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
ثایة
لغتنامه دهخدا
ثایة. [ ی َ ] (ع اِ) شوغای گوسفند. آغل گوسپندان و شتران در صحرا یا نزدیک خانه . || سنگ توده ای است پست بقدر مرد نشسته که در صحرا سازند برای نشان . || ثاوة.
-
ثعیط
لغتنامه دهخدا
ثعیط. [ ث َ ] (ع اِ) خاک خرد. || ریگ تنک که بادش از جائی به جائی برد.
-
ثعیة
لغتنامه دهخدا
ثعیة. [ ث َ ی َ ] (ع مص ) خالی شدن سرای از قبیله . || گرسنگی . گرسنه گردیدن .