کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساوان
لغتنامه دهخدا
ساوان . (اِ) غله ای است هندی که فارسی آن ساماخ است . (الفاظ الادویه ).
-
ساوان
لغتنامه دهخدا
ساوان . (اِخ ) دهی است از دهستان شوی بخش بانه ٔ شهرستان سقز که در 15 هزارگزی شمال بانه و 5 هزارگزی شمال خاور خشکه واقع شده است . هوای آن سرد و دارای 370 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات ، توتون ، کتیرا و شغل اهالی زراعت و را...
-
ساوان
لغتنامه دهخدا
ساوان . (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد (این ده را سبلان نیز گویند). در 62 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به سردشت واقع است . هوای آن سرد و دارای 65 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و مح...
-
جستوجو در متن
-
شاماخ
لغتنامه دهخدا
شاماخ . (اِ) نام نوعی از غله است و دانه های آن بغایت کوچک میباشد. (برهان قاطع).نوعی از حبوب مأکول است بسیار ریزه بهندی شاماک و ساوان نامند. (از فرهنگ نظام ). قسمی ارزن . (ناظم الاطباء). ارزن . جاورس و گاورس . (از دزی ج 1 ص 716). غله سالوا. (الفاظ ال...