کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سان نیکلااو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سان نیکلااو
لغتنامه دهخدا
سان نیکلااو. [ ک ُ اُ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت کرس بخش باستیا است . در نزدیکی دریا قرار دارد و دارای 520 تن سکنه است . ارتفاع آن از سطح دریا 31 گز است .
-
واژههای مشابه
-
سان سان
لغتنامه دهخدا
سان سان . (اِخ ) نام پادشاه ماساژت هاست پادشاهان این مرز و بوم (صفحات طرف قفقاز) و پادشاه ارامنه از یک نژادند. این پادشاه گریگوار مبلّغ دین مسیح را به دم اسبی بسته و او را در کنار دریای شمال در جلگه ای ... رها کرد تا او هلاک شد. وی سپاه بزرگی فراهم آ...
-
سان سان
لغتنامه دهخدا
سان سان . (ص مرکب ) پاره پاره ، قطعه قطعه و جزٔجزء. (ناظم الاطباء). رجزع به سان شود.
-
گربه سان
لغتنامه دهخدا
گربه سان . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج ). محیل . مکار. فریب دهنده . (از برهان )(از آنندراج ). به عقیده ٔ علامه ٔ دهخدا صحیح کلمه «گربه شان » و صحیح گربه سانی ، ...
-
نی سان
لغتنامه دهخدا
نی سان . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) به معنی نی مانند، چه سان به معنی شبیه و مانند بود. (از برهان ). از: نی ، به معنی نای + سان (پسوند شباهت ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
زین سان
لغتنامه دهخدا
زین سان . (ق مرکب ) مخفف از این سان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بدین نحو. از این طرز. از این دست : زین سان که کس تو میخورد خرزه سیرش نکند خیار کاونجک .منجیک (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
صدف سان
لغتنامه دهخدا
صدف سان . [ ص َ دَ ] (ص مرکب ) بمانند صدف . بکردار صدف . صدف گون : کو ساقی دریاکشان کو ساغر دریانشان کز عکس آن گوهرفشان بینی صدف سان صبح را. خاقانی .رجوع به صدف شود.
-
یاقوت سان
لغتنامه دهخدا
یاقوت سان . (ص مرکب ) مانند یاقوت سرخ : فلک چون جام یاقوتین روان کردز جرعه خاک را یاقوت سان کرد.نظامی .
-
جشن سان
لغتنامه دهخدا
جشن سان . [ ج َ ] (اِ مرکب ) روز اول سالهای ملکی .(شعوری ). ظاهراً این ترکیب تحریفی است از جشن ساز.
-
جبل سان
لغتنامه دهخدا
جبل سان . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بنزدیکی نیشابور که فیروزه از آنجا استخراج کنند. (از الجماهر ص 170).
-
زره سان
لغتنامه دهخدا
زره سان . [ زَ رِ / زِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مانند زره . بهم بافته چون زره . زلف پرحلقه : سلسله ٔ ابر گشت زلف زره سان اوقرصه ٔ خورشید شد گوی گریبان او. خاقانی .رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
روز سان
لغتنامه دهخدا
روز سان . [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز عرض . روزی که سپاه سان میدهد. رجوع به سان دادن شود.
-
سان تومه
لغتنامه دهخدا
سان تومه . [ ت ُ م ِ ] (اِخ ) جزیره ای است از مستملکات پرتقال واقع در 200 هزارگزی شمال غربی دماغه ٔ لویز در داخل خلیج گینه در آفریقای غربی ، اراضی آن کوهستانی است وبلندترین قله ٔ آن 2400 متر ارتفاع دارد. این جزیره دارای 20000 تن سکنه است و مرکز آن بن...
-
سان دادن
لغتنامه دهخدا
سان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان ). عرض سپاه نمودن . (ناظم الاطباء). عرض دادن . لشکر عرض دادن : خوبان عجب که فیل مدارا و هند سان تسخیر ملک دل بتطاول حواله است . ظهوری (از آنندراج ).سان دهم از قطره های خون خود صف...