کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سامه
لغتنامه دهخدا
سامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) عهد و پیمان و سوگند. (برهان ) (شرفنامه ). پیوند و سوگند. (آنندراج ) : کسی که سامه ٔ جبّار آسمان شکندچگونه باشد در روز محشرش سامان . کسایی (از احوال و اشعار رودکی سعید نفسی ص 120). || امن و امان و پناه . (برهان ). پناه . (آنن...
-
سامه
لغتنامه دهخدا
سامه .[ م ِه ْ ] (ع ص ) اسب رونده به روشی که مانده نشود. ج ، سُمَّه ْ. || متحیر و مدهوش . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ سام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) جانور زهردار گزنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، سوّام . || مرگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ م َ ] (اِخ ) محله ای است ببصره . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). و آن را بنوسامة نیز گویند.
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ م َ ] (اِخ ) موضعی است مرعرب را. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ م َ ] (اِخ ) نام پسر لوی بن غالب که ابراهیم سامی بن حجاج به وی منسوب است . (منتهی الارب ).
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ م َ ] (اِخ ) نام جماعتی از بصره . (منتهی الارب ).
-
سامة
لغتنامه دهخدا
سامة. [ م َ ] (ع اِ) (از: سوم ) گوی که بر سر چاه باشد. ج ، سِیَم . || رگهای زر در کان . || رگی است در کوه . || زر و سیم . || خیزران . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سامح
لغتنامه دهخدا
سامح . [ م ِ ] (ع ص ) بخشنده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سخی . (ناظم الاطباء) : گه حزم ثابت گه عزم جاعل گه بزم سامح گه رزم غالب . حسن متکلم .|| متواضع. || شریف و پاک نژاد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
صلبی
لغتنامه دهخدا
صلبی . [ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به صلب که بطنی است از بنی سامة. (از الانساب سمعانی ).
-
غافری
لغتنامه دهخدا
غافری . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به غافر که بطنی است از بنی سامة. (انساب سمعانی ).
-
هرابی
لغتنامه دهخدا
هرابی . [ هََ رْ را بی ی ] (ص نسبی )منسوب به هراب که از سامه ٔ بنی لوی است . (سمعانی ).