کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سالگی
لغتنامه دهخدا
سالگی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص ) سن . عمر. تنها بکار برده نمیشود و همیشه با عدد بکار رود: مانند 50 سالگی ، یعنی 50 سال عمر دارد یا هفت سالگی ، یعنی وقتی که سال سن بهفت رسید.
-
واژههای مشابه
-
چار سالگی
لغتنامه دهخدا
چار سالگی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی چار ساله . در فاصله ٔ چهار سال . (ناظم الاطباء).
-
شش سالگی
لغتنامه دهخدا
شش سالگی . [ ش َ / ش ِ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) در سال ششم . (ناظم الاطباء).
-
میان سالگی
لغتنامه دهخدا
میان سالگی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت میان ساله و میان سال . میانه سال بودن . سنین عمر میان جوانی و پیری . (یادداشت لغت نامه ). ذات العویم . (دهار). و رجوع به میان سال شود.
-
جستوجو در متن
-
شاب
لغتنامه دهخدا
شاب . [ شاب ب ] (ع ص ) جوان از وقت بلوغ تا سی وچهار سال . (دهار). مرد جوان . شباب بفتح جمع و منه الحدیث : سیدا شباب اهل الجنة، و بجز این کلمه فاعل بر وزن فعال جمع بسته نمیشود. و به شبان به ضم و شبیه بتحریک نیز جمع بسته میشود. (منتهی الارب ). و آن بزر...
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش ُدد / اُ ش ُدد ] (ع اِ) قوت و توانائی . و منه قوله تعالی : حتی یبلغ اَشُدَّه (قرآن 152/6)؛ و هو ما بین ثمانی عشرة سنة الی ثلاثین . واحد جاء علی بنأالجمع کآنُک و لا نظیر لهمااو جمع لا واحد له من لفظه او واحده شِدّة (بالکسر).قال سیبویه و ه...
-
صلغ
لغتنامه دهخدا
صلغ. [ ص َ ] (ع مص ) دندان افکندن گوسپند در شش سالگی یا در پنجم درآمدن یا در ششم . (منتهی الارب ).
-
سالغ
لغتنامه دهخدا
سالغ. [ ل ِ ] (ع ص ) گاو و گوسپنددندان ناب برآورده و یا دندان شش سالگی ریخته . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گاو یا گوسپند که بشش سالگی رسیده باشند و دندان شش سالگی نریخته باشند. (استینگاس ). بزغاله ٔ شش ساله . (دهار). نام ...
-
مخلفة
لغتنامه دهخدا
مخلفة. [ م ُ ل ِ ف َ ] (ع ص ) مؤنث مُخلِف . ناقه ای که آبستن نماید و نباشد. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که آبستن نماید ونباشد. (ناظم الاطباء). || شتری که از نه سالگی درگذشته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد...
-
اتن
لغتنامه دهخدا
اتن . [ اُ ت ُ ](اِخ ) فردریک لوئی . پادشاه یونان منسوب بخاندان باویر. مولد او در 1815 م . او در هفده سالگی در 1831 بحکمرانی یونان تعیین شد. سه سال به نیابت او مجلسی مرکب از رجال باویر حکومت می کردند و سپس در 20 سالگی خود زمام امور بدست گرفت و وفات ا...
-
باراتیه
لغتنامه دهخدا
باراتیه . (اِخ ) ژان فیلیپ . نام کودک بنام آلمانی است که در قصبه ٔ اشواباخ تولد یافته و در 5 سالگی بدو زبان آلمانی و فرانسه تکلم میکرد، و در 7 سالگی زبانهای لاتین و یونانی و عبرانی را نیز تحصیل میکرد و علوم دینی و غیره را کاملاً آموخت و در 10 سالگی چ...
-
سلوغ
لغتنامه دهخدا
سلوغ . [ س ُ ] (ع مص ) دندان ناب برآوردن گاو و گوسفند یا دندان شش سالگی آوردن گاو و گوسفند است و این در سال ششم باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
صالغ
لغتنامه دهخدا
صالغ. [ ل ِ ] (ع ص ) گاو و گوسفند که دندان شش سالگی افکنده باشد. (منتهی الارب ). گاو شش ساله و پس از این . گویند: صالغ سنة و صالغ سنتین . (مهذب الاسماء).