کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِ) در پهلوی و در پازند «سالار» (نیبرگ 286)، ارمنی «سلر» . همریشه و هم معنی سردار. و در این کلمه دال افتاده و «را» به «لام »بدل شده . (هوبشمان 692). از سال + آر (آورنده ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). اتراک به لهجه ٔ خود سالار را مفتوح و محذوف ال...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) (.... گرد) ابن میرانشاه از امرای قرن هفتم بسال 658 هَ . ق . بدست پهلوان محمد نهی از امرای ملک شمس الدین کرت کشته شد. سالار نبیره ، و پدرش میرانشاه داماد ملک شاهنشاه امیرمحلی شهر مستنک از توابع گرمسیر مکران بودند. رجوع به تاریخ نامه هرات...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) (پل ...) موضعی به قرب هرات ، و آن میان پل مالان و آب مرغاب است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 145 و 249 و 581 شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) (سیف الدین ...) از امیران ملک ناصر [ از پادشاهان سلسله ٔ ممالیک مصر ] بود. بسال 707 هَ . ق . بهمدستی حسام الدین بدر چاشنی گیر بر ملک ناصر شورید و خاطر همگنان بر سلطنت چاشنی گیر قرار گرفت و زمام حل و عقد مهام را به کف با کفایت سالاردادند...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) ابراهیم بن مرزبان دیلمی ، خال مجدالدوله بن فخرالدوله . رجوع به نزهة القلوب چ تهران ص 36 و ابراهیم بن مرزبان سالاری شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) ابن شیر ذیل در سال 358 از جانب امیر ناصرالدوله ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن سیمجور، بیهق را به اقطاع یافت و یک سال این اقطاع را داشت . سرانجام به جرجان رفت و با بیستون بن شیرزاد مصاف کرد. در ذی الحجه 358 هَ . ق . کشته شد. رجوع به تاریخ بی...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) ابن وشمگیر پسر وشمگیر زیاری است و بسال 330 هَ . ق . ابوعلی سپهسالار خراسان او را بگروگان برد. رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 420 شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) اختیارالدین از رجال نیمه ٔ قرن هفتم هرات از سرکردگان شمس الدین کرت بود. رجوع به فهرست تاریخنامه ٔ هرات سیف هروی شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) خسرو جمال الدین سالار مکنی به ابوالفتح از رجال نیمه ٔ اول قرن هفتم و از ممدوحان سید سراج الدین سگزی است . رجوع به یادداشت سعید نفیسی در معرفی دیوان این شاعر در مجله ٔ راهنمای کتاب سال دوم ص 673 شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) رجوع به حمزةبن عبدالعزیز... شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) سلار. ابن عبدالعزیز دیلمی از فقها و ادبای شیعی در قرن پنجم مکنی به ابوالعلی و شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی علم الهدی بود و در غسل او شرکت داشت . او راست : کتاب المراسم العلویه و الاحکام النبویه . المقنع فی الذهب ، التقریب فی اصول الفقه ، ...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) قریه ای است در کابل افغانستان . رجوع به قاموس جغرافیائی افغانستان ج 2 ص 389 شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) لقب هرمز پادشاه اشکانی . (مفاتیح ).
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) محسن بن علی بن احمد المطوعی مکنی به ابوالعباس ، سالار غازیان بود و هریک چند بار با مطوعه به «طرسوس » رفتی به غزو و احفاد او در بیهق بنام سالاریان معروف بوده اند. رجوع به تاریخ بیهق ص 124 شود.
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) محمد حسن خان فرزند اللهیارخان آصف الدوله ، دائی محمد شاه ، به سال 1262 هَ . ق . در اواخر سلطنت محمدشاه ببهانه ٔ ستیزه با حاج میرزاآقاسی صدراعظم در خراسان علم طغیان برافراشت ومشهد را فروگرفت و حاجی میرزا آقاسی متولی آستان قدس را بکشت و ا...