کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقی بک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساقی بک
لغتنامه دهخدا
ساقی بک . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب باختری چکنه ٔ بالا. کوهستانی و هوایش معتدل ، آبش از قنات و محصولش غلات است و 94تن سکنه دارد که به زراعت و کرباس بافی میگذرانند. راه آن مالرو است . (...
-
واژههای مشابه
-
ساقی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
ساقی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ساقی میرزاشاه حسین شود.
-
ساقی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
ساقی اصفهانی .[ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ساقی (شاه حسین ) شود.
-
ساقی جزایری
لغتنامه دهخدا
ساقی جزایری . (اِخ )از شاعران پارسی گوی هندی در قرن دهم و از ملازمان اکبر (963 - 1014 هَ . ق .) پادشاه هند بود. او راست :ز جانم گاه گریه آه درد آلود برخیزدبلی چون آب بر آتش فشانی دود برخیزد.(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 193).
-
ساقی خراسانی
لغتنامه دهخدا
ساقی خراسانی . [ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به ساقی (حاج محمد زمان ) شود.
-
ساقی روحانیان
لغتنامه دهخدا
ساقی روحانیان . [ ی ِ ] (اِخ ) کنایه از آدم صفی (ع ) است . (برهان ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 106). || و بعضی گویند کنایه از جبرئیل باشد. || شیطان را نیز گفته اند. (برهان ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
ساقی شب
لغتنامه دهخدا
ساقی شب . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماه . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). || صبح . (شرفنامه ٔ منیری ). صبح صادق . (برهان ) (آنندراج ). || پیر. مرشد. (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ).
-
ساقی کوثر
لغتنامه دهخدا
ساقی کوثر. [ ی ِ ک َ کُو ث َ ] (اِخ ) لقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام : گرطالب فیض حق به صدقی حافظسرچشمه ٔ آن ز ساقی کوثر پرس . حافظ. || حضرت رسول .(مجموعه ٔ مترادفات ص 124): حضرت رسالت پناه (ص ) و از طرف ایشان حضرت علی (رض ) ساقی کوثر خواهند شد. (...
-
ساقی هندوستانی
لغتنامه دهخدا
ساقی هندوستانی . [ ی ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به ساقی (جزایری ) شود.
-
ساقی نامه
لغتنامه دهخدا
ساقی نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که در آن شاعرخطاب به ساقی کند و مضامینی در یاد مرگ و بیان بی ثباتی حیات دنیوی و پند و اندرز و حکمت و غیره آورد. با اینکه این نوع شعر را بعلت ذکر باده و جام با سایراشعار خمریه مناسبتی ا...
-
ساقی یلغور
لغتنامه دهخدا
ساقی یلغور. [ ] (اِخ ) از امرای سلطان اویس ایلکانی است که بسال 772 هَ . ق . در ری در جنگ با امیر ولی کشته آمد. رجوع به ذیل جامع التواریخ ص 195 و 196 شود.
-
حسین ساقی
لغتنامه دهخدا
حسین ساقی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) شاعر معاصر سام میرزا صفوی و متوفی در دامغان 941 هَ . ق . (ذریعه ج 9 ص 497).
-
قراجه ساقی
لغتنامه دهخدا
قراجه ساقی . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) یکی از امیران اتابکان دربار سلجوقشاه است که سلطان سنجر حکومت بلاد فارس را به وی و سلجوقشاه تفویض کرد ولی سرانجام بدست سلطان سنجر به قتل رسید. رجوع به اخبارالدولة السلجوقیه چ لاهور ص 90، 100، 101، 105، 111 و 112 شود. جن...
-
بادام ساقی
لغتنامه دهخدا
بادام ساقی . [ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم معشوق . (آنندراج ).