کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقط شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساقط شدن
لغتنامه دهخدا
ساقط شدن . [ ق ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) افتادن . فروافتادن . فرودآمدن . ساقط گردیدن . || زایل شدن . نابود شدن : ساقط شده ست قوت من پاک اگرنه من بر رفتمی ز روزن این سمج باهبا. مسعودسعد.|| حذف شدن . نامذکور ماندن .- ساقط شدن بچه ؛ افتادن بچه ٔ ناتمام از ش...
-
واژههای مشابه
-
ساقط کردن
لغتنامه دهخدا
ساقط کردن .[ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افکندن . فکندن . انداختن . بینداختن . ساقط گردانیدن . رجوع به ساقط و اسقاط شود.
-
ساقط گردانیدن
لغتنامه دهخدا
ساقط گردانیدن . [ ق ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
تدهدم
لغتنامه دهخدا
تدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
-
افتن
لغتنامه دهخدا
افتن .[ اُ ت َ ] (مص ) افتادن . ساقط شدن . (ناظم الاطباء).
-
طوح
لغتنامه دهخدا
طوح . [ طَ ] (ع مص ) هلاک گردیدن یا قریب بهلاک شدن . (منتهی الارب ). هلاک شدن یا مشرف بر هلاک شدن . (منتخب اللغات ). هلاک شدن و هلاک کردن . (زوزنی ). || رفتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || ساقط گردیدن در جهان . (منتهی الارب ). در زمین افتادن . ...
-
حسف
لغتنامه دهخدا
حسف . [ ح َ س َ] (ع مص ) دور کردن خرمای ردی ٔ را از جید. پاک کردن خرما از خرمای زبون . || ساقط و بلایه شدن . || کینه ور شدن . || خشم گرفتن .
-
ارب
لغتنامه دهخدا
ارب . [ اَ رَ ] (ع مص ) ماهر و زبردست شدن در کاری . || حریص و شیفته شدن به چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره و توانا شدن و غلبه کردن . (از اقرب الموارد). || محتاج گشتن به چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت شدن زمانه ...
-
افزاییدن
لغتنامه دهخدا
افزاییدن . [ اَ دَ ] (مص ) افزودن و اضافه کردن .(ناظم الاطباء). زیاده کردن . (آنندراج ) : بنمای دوستداری ، بفزای خواستاری دانی که خواستاری باشد ز دوستداری . منوچهری .|| افراشتن . افراشته شدن . (از ناظم الاطباء). || بلند شدن . (ناظم الاطباء). بلند کرد...
-
ترور
لغتنامه دهخدا
ترور. [ ت ُ ] (ع مص ) بریده شدن و بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). لازم است و متعدی . (آنندراج ). || دور افتادن از شهر خویش . || بیرون افتادن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ساقط شدن دست . (منتهی الارب ). || فربه و با گوشت شدن . (آنن...
-
افتدن
لغتنامه دهخدا
افتدن . [ اُ ت َ دَ ] (مص ) مخفف افتادن باشد. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). افتادن . ساقط شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به افتادن شود.
-
ریهیدن
لغتنامه دهخدا
ریهیدن . [ دَ ] (مص ) افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء). افتادن . (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ): تهویر؛ بریهیدن چیزی . انهیار؛ ریهیده شدن . انقیاض ؛ ریهیده شدن . انبشاق ؛ ریهیده شدن بند آب . (المصادر زوزنی ). || لغزیدن . (ناظم الاطباء). || ریختن خا...
-
طالع شدن
لغتنامه دهخدا
طالع شدن . [ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برآمدن . طلوع کردن . صبح طالع شدن ؛ دمیدن . (دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی ). سرزدن آفتاب از پس کوه . برآمدن . تیغ زدن : چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شودهمچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود.ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص ...