کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساع
لغتنامه دهخدا
ساع . (ع اِ) ج ِ ساعة. (منتهی الارب ) (المنجد). از مصدر سَوع . رجوع به ساعت شود.
-
واژههای همآوا
-
ساآ
لغتنامه دهخدا
ساآ. (اِخ ) امانوئل . شاعر و حکیم الهی پرتغالی است که بسال 1530 م . در ویلا دوکوند متولد شد و بسال 1596 م . در شهر میلان درگذشت . ساآ از سال 1557 م . سمت استادی کولژرومن را داشته است .
-
ساء
لغتنامه دهخدا
ساء. (ع مص ) غمگین کردن . (دهار). مثل سوء. (زوزنی ).
-
صاء
لغتنامه دهخدا
صاء. (ع اِ) لغتی است در صاءَة وآن آب و جز آن از پلیدی است که در سلا، یا بر سر بچه باشد در رحم و بعد ولادت بیرون آید. (منتهی الارب ).
-
صاع
لغتنامه دهخدا
صاع . (اِخ ) نام موضعی است در اندلس . (الحلل السندسیة ج 1 ص 69).
-
صاع
لغتنامه دهخدا
صاع . (ع اِ) پیمانه ای است که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره دائر و جاری است ، و آن چهار مُدّ است و هر یک مُدّ یک رطل و ثلث رطل و رطل دوازده اوقیه است و اوقیه یک استار و دو ثلث استار، و استار چهار مثقال و نصف مثقال و مثقال یک درهم وسه سبع درهم ...
-
ثاء
لغتنامه دهخدا
ثاء. (ع اِ) نام حرف «ث ». || کثیر از هر چیزی . || آنکه زندگانی کند از هر چیز. و تصغیر آن ثُییَّه است .
-
ثاع
لغتنامه دهخدا
ثاع . [ ثاع ع ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثاعة. قی و شکوفه کننده . هراشان .
-
جستوجو در متن
-
ساعة
لغتنامه دهخدا
ساعة. [ ع َ ] (ع اِ) ج ، ساعات و ساع . پاره ای است از پاره های روز و شب ، و شبانه روز چهار پاره است . (شرح قاموس ). پاره ای از روز و شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ثلث ثمن شب و روز و آن عبارت است از شصت دقیقه . (قطر المحیط). || وقت...
-
صفا
لغتنامه دهخدا
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) مکان بلندی است از کوه ابوقبیس ، بین آن و مسجدالحرام عرض وادی است که راه و بازار است . نصیب گوید : و بین الصفا والمروتین ذکرتکم بمختلف من بین ساع و موجف و عند طوافی قد ذکرتک ذکرةهی الموت بل کادت علی الموت تضعف ... (معجم البلدان ).و...
-
ساعی
لغتنامه دهخدا
ساعی . (ع ص ، اِ) کوشنده . (غیاث )(آنندراج ). کوشا. جاهد. جدی . کاری . کارکن . پشت کاردار. نیک گرم در کار. آنکه سعی و جهد کند : درین بحرجز مردساعی نرفت گم آن شد که دنبال راعی نرفت . سعدی (بوستان ). || دونده . (غیاث ) (آنندراج ). شتابنده . برید. قاصد....
-
حاکم بامر ا
لغتنامه دهخدا
حاکم بامر ا. [ ک ِ ب ِ اَ رِل ْلاه ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ ابوالربیع سلیمان بن حاکم بامر اﷲ اول ابوالعباس احمدبن ابی علی حسن قبّی بن علی بن ابی بکربن خلیفة مسترشد باﷲبن مستظهر باﷲ عباسی ، مشهور به حاکم دوم . سیوطی گوید: چون حاکم بامر اﷲ ...