کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساسات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سعسعة
لغتنامه دهخدا
سعسعة. [ س َ س َ ع َ ] (ع مص ) خواندن یا راندن بز بلفظ سعسع. || لرزیدن بدن از پیری . || پیری و سپری شدن زندگانی . || به آخر رسیدن شب یا تاریکی آوردن آن و آن مقلوب عسعسه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
صعصعة
لغتنامه دهخدا
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (اِخ ) ابن صوحان العبدی . زرکلی نویسد: وی از سادات عبدالقیس و خطیبی بلیغ و عاقل بود. او را شعری است . در نبرد صفین حاضر بود و او را با معاویه مواقفی است . شعبی گوید: از او خطبه می آموختم . مغیره به امر معاویه وی را از کوفه به ج...
-
صعصعة
لغتنامه دهخدا
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (اِخ ) ابن معاویة پدر قبیله ای است از هوازن . (منتهی الارب ). و بعضی قائلند که کردها از تخمه ٔ کردبن مردبن صعصعةبن هوازن بوده اند. (تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 111).
-
صعصعة
لغتنامه دهخدا
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || متفرق و پریشان کردن . (منتهی الارب ). پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || جدا نمودن . (منتهی الارب ). || تر کردن سر را به روغن . || (اِ) گیاهی است که شکم راند. (منت...
-
ثعثعة
لغتنامه دهخدا
ثعثعة. [ ث َ ث َ ع َ ] (ع اِ) از اسماء لاَّلی . (کتاب الجماهر ص 157). || آواز قی کننده . اُغ . || سخن ثاء و عین ناک .
-
ثعثعة
لغتنامه دهخدا
ثعثعة. [ ث َ ث َ ع َ ] (ع مص ) سخن ثاء و عین ناک گفتن . || پیاپی قی کردن .