کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازههای پست برق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سازة
لغتنامه دهخدا
سازة. [ زَ ] (اِخ ) قریه ای است در یمن از نواحی زبید. (معجم البلدان یاقوت ).
-
جستوجو در متن
-
صندوق پست
لغتنامه دهخدا
صندوق پست . [ص َ ق ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که اداره ٔ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نامه های خود را در آن افکنند.
-
وهاد
لغتنامه دهخدا
وهاد. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وَهدة. زمین های پست و هموار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). زمینهای پست و نشیب . (آنندراج ). رجوع به وهدة شود. || ج ِ وَهد. (منتهی الارب ). رجوع به وهد شود.
-
بوسه باران کردن
لغتنامه دهخدا
بوسه باران کردن . [ س َ /س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوسه فراوان زدن : هر دم ز برق خنده ش چون کرد بوسه باران بر کشت زار عمرم باران تازه بینی . خاقانی .ز برق خنده های سربمهرت بمجلس بوسه باران تازه کردی .خاقانی .
-
برق
لغتنامه دهخدا
برق . [ ب َ ] (ع اِ) ابرنجک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). روشنیی که آنرا بفارسی درخش گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشک . (برهان ). آتشه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آذرخش . آذرگشسب . برخ . بخنوه . (ناظم الاطباء). آذرخش . (منتهی الارب ). ارتجک . بومه ....
-
درامن
لغتنامه دهخدا
درامن . [ دْرا / دِ م ِ ] (اِخ ) رودی بطول تقریبی 40 کیلومتر، واقع در جنوب شرقی نروژ که به آبدره ٔ درامن (شاخه ای از آبدره ٔاسلو) میریزد. کارخانه های چوب بری و برق آبی در کناره های آن احداث شده است . (از دائرة المعارف فارسی ).
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) اداره ای که نامه ها و امانات از جائی بجائی برد و رساند. چاپارخانه . || شخصی که نامه ها و امانات رساند: چاپار. چپر. پیک . برید. || منازلی در راه شهرها که در آن مرکوب برای حمل مسافر و بار نگاه دارند. || محل خدمت مأمورین ان...
-
توربین
لغتنامه دهخدا
توربین . (فرانسوی ، اِ) قسمی ماشین مولد نیرو که پره های آن بقوت آب یا بخار به حرکت درآید و آن برای بکار انداختن دستگاه مولد برق استعمال شود. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتاب علم و زندگی ص 72 شود.
-
گیلان
لغتنامه دهخدا
گیلان . (اِخ ) نامی متداول میان ساکنان سواحل جنوبی خزر برای قسمت پست و ساحلی محدود میان چالوس و انزلی در مقابل کوهپایه و قسمت مرتفعات همین ناحیه . چنانکه هرگاه کسی از کوهپایه های شمالی شهسوار یا رودسر یارامسر به جانب ساحل رود، گویند به گیلان رفته است...
-
نشیب فراز
لغتنامه دهخدا
نشیب فراز. [ ن ِ / ن َ ف َ ] (اِ مرکب ) پست و بلند و زیر و زبر و بالا وپست و بلندی های روزگار و سود و زیان و منفعت و ضرر هر کاری . (ناظم الاطباء). رجوع به نشیب و فراز شود.
-
شاطریه
لغتنامه دهخدا
شاطریه . [طِ ری ی َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است از تیره ٔ نعناع ،بوته های آن چوبی و پست قد است و کاسه ٔ آن پنج دندانه است . رجوع به تیره شناسی احمد پارسا ج 3 ص 7 شود.
-
قرقر
لغتنامه دهخدا
قرقر. [ ق َ ق َ ] (ع اِ) پشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظَهْر. (اقرب الموارد). || زمین هموار پست . || پوشش زنان . || ناحیه های سواد شهر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) تابان لغزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). القاع الاملس . (ا...
-
ناسزا شدن
لغتنامه دهخدا
ناسزا شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پست شدن : تبه گردد این رنج های درازشود ناسزا مردگردن فراز. فردوسی .رجوع به ناسزا شود.
-
اقواع
لغتنامه دهخدا
اقواع . [اَق ْ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). زمین های پست و هموار نرم . (آنندراج ). رجوع به قاع شود. || ج ِ قَوْع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جاهای خشک کردن خرما و گندم و جز آن . (آنندراج ). رجوع...