کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سادی
لغتنامه دهخدا
سادی . (ع ص ، اِ) ششم . گویند جاء فلان سادساً و سادیاً و ساتاً، فمن قال سادساً بناه علی السدس ، و من قال ساتاً بناء علی لفظ ست ، و من قال سادیاً بالیاء ابدل السین یاء. (منتهی الارب در ماده ٔ «س ت ت ») (آنندراج ).
-
سادی
لغتنامه دهخدا
سادی . (ع ص ) شتر مهمل و بخود گذاشته شده ، مر واحد و جمع راست . (منتهی الارب در ماده ٔ «س دی »).
-
واژههای همآوا
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) ده بزرگی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در سه هزارگزی شمال خاور شیراز. هوای آن معتدل و دارای 2008 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، انگور، سبزیجات و شغل اهالی زراعت است . دبستان دارد و مقبره ٔ سعدی نزدیک ق...
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 230 تن سکنه و آب از چشمه و محصول آن غلات میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 619 تن سکنه و آب آن ازچشمه و قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 1010تن سکنه و آب آن از رودخانه جراحی است . محصول : غلات ،برنج و خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی ، نویسنده و گوینده ٔ بزرگ قرن هفتم . وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه ٔ نظامیه به تعلم مشغول گشت . سعدی سفرهای بسیار کرد و در زمان سلطان اتابک ابوبکربن سعدبن زنگی (...
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) میرعلیشیر نویسد: مولانا سعدی مشهدی بوده و به کاسه گری منسوب و این مطلع از اوست :ز بهر قطع هستی حیله از صدجای انگیزم مگر یک لحظه با آن دلبر خودرای آمیزم .و در مطلع دو قافیه رعایت کرده و بیت دوم این مطلع را امیرعلیشیر پسند فرموده ...
-
سعدی
لغتنامه دهخدا
سعدی . [ س ُ دا ] (ع ص ) مؤنث اسعد. (منتهی الارب ).
-
صادی
لغتنامه دهخدا
صادی . (ع ص ) نعت فاعلی از صدی . تشنه . || خرمابن دراز بی آب مانده . ج ، صوادی . (منتهی الارب ).
-
صعدی
لغتنامه دهخدا
صعدی . [ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صعدة. رجوع به صعدة شود.
-
صعدی
لغتنامه دهخدا
صعدی . [ ص َ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن مسلم بطال مکنی به ابوعبداﷲ. وی به مصیصه فرود آمد و از علی بن مسلم هاشمی و محمدبن عقبةبن علقمه و اسحاق بن وهب علاف و محمدبن حمیدرازی و سمادبن سعیدبن خلف حدیث کند. وی بقصد حج به دمشق آمد. از او محمدبن سلیمان ربعی ...
-
جستوجو در متن
-
سادس
لغتنامه دهخدا
سادس . [ دِ ] (ع ص ) ششم . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث ) (دهار) (آنندراج ). عدد واقع بین خامس و سابع. (اقرب الموارد). و آن را به سات و سادی نیز بدل نمایند. رجوع به تاج العروس و منتهی الارب در ماده ٔ [ س ت ت ] و سات و سادی در این لغت...