کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساخته شده از چوب بلوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ساخته کاچار
لغتنامه دهخدا
ساخته کاچار. [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) آماده . با اسباب . بسامان و به اندام : اکنون سور است و مردم آید بسیارکارشگرف است و صحن ساخته کاچار.نجیبی .
-
ساخته لگام
لغتنامه دهخدا
ساخته لگام . [ ت َ / ت ِ ل ُ / ل ِ ] (ص مرکب ) گردنکش و توسن . سرکش ، کذا فی المجمع. (شعوری ).
-
ساخته و آماده
لغتنامه دهخدا
ساخته و آماده . [ت َ / ت ِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته وپرداخته . حاضر و آماده : چون این مکار غدار بیاید، ساخته و آماده باید بود. (کلیله و دمنه ).
-
ساخته و پرداخته
لغتنامه دهخدا
ساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
-
جستوجو در متن
-
بلوط چوب پنبه
لغتنامه دهخدا
بلوط چوب پنبه . [ ب َ طِپَم ْ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بلوط پیوسته سبزی که در اقلیم مدیترانه ای میروید. قسمت خارجی نرم پوست آن بنام چوب پنبه برای در شیشه و طبقات محافظ اشیاء صنعتی بکار میرود. (از دایرة المعارف فارسی ).
-
چوب پوش
لغتنامه دهخدا
چوب پوش . (نف مرکب ) پوشنده ٔ چوب . || (ن مف مرکب ) از چوب پوشیده شده . پوشیده از چوب . مستور و پنهان در چوب . صفت سقفی که با تیرهای چوبی ساخته شده باشد. خانه ای که سقفش از چوب پوشیده شده باشد. سقفش چوب پوش است . یعنی از چوب پوشیده است و در ساختمانش ...
-
گلگاو
لغتنامه دهخدا
گلگاو. [ گ ُ ](اِ مرکب ) فراورده ٔ درخت بلوط . (درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی ص 210). یکی از محصولات بلوط. قلقات . قلقاف . رجوع به بلوط شود.
-
خشک چوب
لغتنامه دهخدا
خشک چوب . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) چوب خشک . (ناظم الاطباء). چوبی که خشک شده باشد. مقابل چوب تر.
-
سندیان
لغتنامه دهخدا
سندیان . [ س ِ ] (اِ) نام درخت بلوط بلغت اهل شام . (برهان ) (آنندراج ). به لغت اهل شام و به لغت اهل مصر سلداسوف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بلوط. (یادداشت مؤلف ). بلخ . بلاخ . و آن درختی است و کدین گازران از آن کنند. بلوط یا گونه ای از بلوط است . رج...
-
قصطل
لغتنامه دهخدا
قصطل . [ ق َ طَ ] (معرب ، اِ) (از لاطینی کاستانا ) شاه بلوط. رجوع به شاه بلوط شود.
-
خرنوک
لغتنامه دهخدا
خرنوک . [ خ َ ] (اِ) محصولی از بلوط. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بلوط رسمی شود.
-
یخضود
لغتنامه دهخدا
یخضود. [ ی َ ] (ع اِ) هرآنچه از چوب تر ببرند و یا از درختی بشکنند. (ناظم الاطباء). آنچه از چوب تر پیراسته باشند یا از درخت شکسته شده باشد. (منتهی الارب ).
-
برنیس
لغتنامه دهخدا
برنیس . [ ب ِ ] (اِ) نوعی از بلوط. (از برهان ). نوعی از بلوط باشد و آن میوه ایست مغزدار. (از آنندراج ).
-
بلوطالملک
لغتنامه دهخدا
بلوطالملک .[ ب َل ْ لو طُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) جوز، و گویند شاه بلوط. (از اقرب الموارد). شاه بلوط و گویند گردکان .(الفاظ الادویة). شاه بلوط. (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویة). جوز، و برخی آن را شاه بلوط دانند. و برخی بلوطالمل...