کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساختن خود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عرضه ساختن
لغتنامه دهخدا
عرضه ساختن . [ ع َ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) نشان دادن . ارائه دادن . عرضه کردن . عرضه دادن : چون بیابد برده ای را خواجه ای عرضه سازد از هنر دیباچه ای .مولوی .
-
عشوه ساختن
لغتنامه دهخدا
عشوه ساختن . [ ع ِش ْ وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) فریب ساختن . فریب در کار آوردن : چو نان طلب کنم از شاه عشوه سازد قوتم چو آب خواهم از ایام زهر دارد پیشم .خاقانی .
-
ظله ساختن
لغتنامه دهخدا
ظله ساختن . [ ظُل ْ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعویل . (تاج المصادر بیهقی ). باران گریز ساختن .
-
کمین ساختن
لغتنامه دهخدا
کمین ساختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کمینگاه ساختن و به انتظار ماندن . (ناظم الاطباء). کمین کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : کمین ساختم در پس پشت اوی نماندم بجز باد در مشت اوی . فردوسی .دمان باز و یوزان بر آهوبره کمین ساخته بر که و بر دره . فردوسی .که بر ...
-
کله ساختن
لغتنامه دهخدا
کله ساختن . [ ک ِل ْ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) کله بستن . کله زدن : بر آن آشیان رفت و سر برفراخت تو گفتی ز دیبا یکی کله ساخت . اسدی .و رجوع به کله [ ک ِ ل ل َ ] و کله بستن و کله زدن شود.
-
کلیشه ساختن
لغتنامه دهخدا
کلیشه ساختن . [ ک ِ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) آماده کردن کلیشه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه شود.
-
کشتن ساختن
لغتنامه دهخدا
کشتن ساختن . [ ک ُ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) نابود کردن . از بین بردن . اعدام کردن . به قتل آوردن . (یادداشت مؤلف ). || قربانی کردن . تضحیة. (یادداشت مؤلف ). اذباح . (تاج المصادر بیهقی ).
-
کینه ساختن
لغتنامه دهخدا
کینه ساختن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) دشمنی کردن . خصومت ورزیدن . جنگ کردن : چنین داد پاسخ فرامرز بازکه با شیر درّنده کینه مساز.فردوسی .
-
کوتاه ساختن
لغتنامه دهخدا
کوتاه ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) کم کردن درازی چیزی . (فرهنگ فارسی معین ) : زبان خامه را کوتاه سازم از سر نامه که در عرض شکایاتم حکایت گشت طولانی . وحشی (از فرهنگ فارسی معین ).تمریط؛ کوتاه ساختن آستین جامه را چندانکه همچو چادر گردد. (منتهی الارب ). |...
-
گچ ساختن
لغتنامه دهخدا
گچ ساختن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )تهیه کردن گچ برای دادن به بنا. آمیختن آب در گچ .
-
کباب ساختن
لغتنامه دهخدا
کباب ساختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کباب کردن : داد لبش چون نمک بوی بنفشه به صبح بر نمکش ساختم مردم دیده کباب .خاقانی .
-
کساد ساختن
لغتنامه دهخدا
کساد ساختن . [ ک َ / ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) کم کردن . (آنندراج ). کساد کردن . بی رونق نمودن . کاسد کردن : بیابیا که به یاد تو مردم چشمم کساد ساخته نرخ متاع مرجان را.(آنندراج ).
-
کور ساختن
لغتنامه دهخدا
کور ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) نابینا کردن . کور کردن . از نعمت بینایی محروم کردن : اِغْشاء؛ کور ساختن . تعمیة؛ کور ساختن . (منتهی الارب ). و رجوع به کور کردن شود.
-
نغمه ساختن
لغتنامه دهخدا
نغمه ساختن . [ ن َ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) سرایی-دن . نغم-ه پ-رداخت-ن . آواز خواندن : چگونه نغمه خاقانی نسازم عندلیب آساچو او گل گلشن آرائی نمی بینم نمی بینم .خاقانی .
-
نو ساختن
لغتنامه دهخدا
نو ساختن . [ ن َ / نُو ت َ ] (مص مرکب ) تازه بنا کردن . || تعمیر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || تجدید کردن . تازه کردن : از ایدر به پوزش برِ شاه روچو بینی ورا بندگی ساز نو.فردوسی .