کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابوریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سابوریه
لغتنامه دهخدا
سابوریه . [ ری ی َ ] (اِخ ) قریه ای است بر کنار فرات و مقابل بالس . (معجم البلدان ).
-
سابوریه
لغتنامه دهخدا
سابوریه . [ ری ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث سابوری . رجوع به سابوری شود. || گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است . در ترجمه ٔ تاریخ قم آمده است : ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: «ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکر...
-
جستوجو در متن
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . (ص نسبی ) نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون . (سمعانی ). همان مؤلف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد. (سمعانی ). || میوه های منسوب به بلده ٔ جندیسابور. (الذریعه ج 6). || ذراع سابوری . رجوع به سابوریه ش...
-
ذراع سابوری
لغتنامه دهخدا
ذراع سابوری . [ ذِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تاریخ قم آمده است : ابوعلی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند از ابی جعفرمحمدبن عبدوس که او میگفت ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون او را ذراع سابوری میگفتند و آن ذراع عبارت از ...
-
ذراع
لغتنامه دهخدا
ذراع . [ ذِ ] (ع اِ) ارش . (حبیش تفلیسی ) (مهذب الاسماء). رش دست . (منتهی الارب ). رش . (دهار). از آرنج تا انگشتان .از مرفق تا نوک انگشتان . و آن هفت قبضه باشد. از آرنج تا نوک انگشت میانین . گز. (دهار). ساعد. من طرف المرفق الی طرف الأصبع الوسطی . هش...