کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سائب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی سائب صیفی قرشی مخزومی ، صحابی است . رجوع به البیان و التبیین ج 1ص 250 و ج 2 ص 20 و عقدالفرید ج 2 ص 212 و الاصابه شود.
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی لبابةبن عبدالمنذر انصاری . صحابی است . (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن اقرع ثقفی ، صحابی است و در ملازمت پدر به حضور پیغمبر رسید در دوره ٔ خلافت عمر برسالت بنزد نعمان بن مقرن رفت . مدتی عامل مدائن بود و نیز در فتح نهاوند حضور داشت . سرانجام عمل اصفهان را یافت و در آن شهر درگذشت و اخلافش در آن شه...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حارث بن صبره قرشی سهمی ، معروف به ابن ابی وداعه . در غزوه ٔ بدر در زمره ٔ کفار بود و به دست مسلمانان اسیر شد و با فدیه ای که پسرش مطلب داد آزاد گردید. بعدها اسلام آورد. او از انساب قریش اطلاع وافی داشت . بسال 57 درگذشت . (الا...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حزن قرشی مخزومی . عم سعیدبن مسیبک است و عهد حضرت رسول را دریافته است . (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن خلادبن سویدبن ثعلبه انصاری خزرجی مکنی به ابواسهله صحابی است . در غزوه ٔ بدر حضور داشت و از جانب معاویه والی یمن گردید. بسال 91 در عهد خلافت ولیدبن عبدالملک درگذشت . رجوع به الاعلام زرکلی و تاریخ خلفاء ص 150 و الاصابه شود.
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ذکوان مکنی به ابوجمعه معروف به راویه ٔ کثیرعزه از شعرای اموی است و او راست :أبائنة سعدی ؟ نعم ستبین !کما انبت من حبل القرین قرین اء اًن زم أجمال و فارق جیرةو صاح غراب البین أنت حزین کانک لم تسمع ولم ترقبلهاتفرق أحباب لهن ...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن عبیدبن عبدبن یزیدبن هاشم بن مطلب بن عبدمناف . پدر شافع و جدّ امام شافعی و از جانب مادر نیز هاشمی است . در غزوه ٔ بدر علمدار قریش بود و باسارت سپاهیان اسلام افتاد و بعد به فدیه آزاد شد و اسلام آورد. (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن عثمان بن مظعون جمحی از قدمای صحابه است وی همراه پدر و عم خویش به حبشه مهاجرت کرد. او از تیراندازان معدود سپاه اسلام بود. بهنگام عزیمت حضرت رسول بغزوه ٔ بُواط والی مدینه گردید. در بیشتر غزوات حضور داشت و در غزوه ٔ یمامه (جنگ ب...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن عمیر القاری الازدی . صحابی است . (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن عوام بن خویلد قرشی اسدی . برادر زبیربن عوام و پسرصفیه بنت عبدالمطلب عمه ٔ حضرت رسول بود. در اکثر غزوات حضور داشت و در جنگ یمامه بشهادت رسید. (الاصابه )(تاریخ گزیده ص 226) (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 454).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن فَرّوخ ضریر مکی مکنی به ابوالعباس مولای بنی جذیمةبن عدی ّ بن دیل شاعری هجاگوی و از هواخواهان بنی امیه بود. اکثر اشعارش در هجو آل زبیراست ودرباره ٔ ابی باطفیل عامربن واثله شاعر شیعی گوید:لعمرک اننی و ابا طفیل لمختلفان و اﷲ الش...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مالک . ابن عساکر از او روایت کرده است . (تاریخ الخلفاء ج 1 ص 160).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مالک اشعری جزو شرطه ٔ مختار بود و در تقویت بنیان کار اوتأثیری عظیم داشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 138).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مظعون قرشی جمحی . برادر عثمان بن مظعون صحابی است و بحبشه مهاجرت کرد و در غزوه ٔ بدر حضور داشت . (الاصابه ).