کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیور کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیور کردن
لغتنامه دهخدا
زیور کردن . [ زی وَ ک َدَ ] (مص مرکب ) آرایش کردن . زینت دادن : زین چنین پر زر و گوهر مدحت ای حجت رواست گر توجان دوربین خویش را زیور کنی . ناصرخسرو.رجوع به زیور و ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
زیور دادن
لغتنامه دهخدا
زیور دادن . [ زی وَ دَ ] (مص مرکب ) زیور بستن . آرایش دادن . (آنندراج ) : همو داد زیور سمرقند راسمرقند نی ، آنچنان قند را. نظامی (از آنندراج ).رجوع به زیور و زیور بستن و دیگر ترکیبهای زیور شود.
-
خنگ زیور
لغتنامه دهخدا
خنگ زیور. [ خ ِ وَ ] (ص مرکب ) هر اسب ابلق و دورنگ . (ناظم الاطباء) : اگر بر اژدها و شیر جنگی بجنباند عنان خنگ زیور. عنصری .زمین نوردی خنگ زیور اسبی که هست زیور اسبان خنگ زیور. مسعودسعد.آن لعبت کشمیر و سرو کشمرچون ماه دوهفته درآمد از دربا زیور گردان ...
-
جستوجو در متن
-
جقرم
لغتنامه دهخدا
جقرم . [ ج َ رَ ] (ع مص ) آراستن . آرایش کردن . مزین کردن . زیور بستن . زینت کردن . || مشهور کردن . شهره کردن . نامدار کردن . (دزی ).
-
ازانة
لغتنامه دهخدا
ازانة. [ اِ ن َ ] (ع مص ) آراستن . زینت دادن . زیور کردن .
-
تصلصل
لغتنامه دهخدا
تصلصل . [ ت َ ص َ ص ُ ] (ع مص ) بازگردانیدن آواز را در حلق . || خشک شدن گل و لای غدیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن زیور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صدا کردن زیور. (از اقرب الموارد).
-
پیرایه کردن
لغتنامه دهخدا
پیرایه کردن . [ را ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیور آراستن . بزیب و زیور کردن . تحلی . (دهار) : تو خود بکمال و لطف آراسته ای پیرایه مکن عرق مزن عود مسوز.سعدی .
-
تحلیة
لغتنامه دهخدا
تحلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ح ل ی ») بازیور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). زیور بکردن . (زوزنی ). زیوربستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). زن را زیور پوشانیدن و زیور برای وی ساختن . (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطب...
-
انقاح
لغتنامه دهخدا
انقاح . [ اِ ] (ع مص ) پاکیزه کردن شعر از کلام رکیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاکیزه کردن و تهذیب کردن شعر را. (از اقرب الموارد). || زیورشمشیر بازکردن در خشکسالی و درویشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیور شمشیر بازکردن یعنی فروخ...
-
زحمت نهادن
لغتنامه دهخدا
زحمت نهادن . [ زَ م َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تحمل کردن . بار نهادن . سنگینی چیزی را بر دیگری گذاردن : حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرابر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای .نظیری نیشابوری .
-
هرهفت کردن
لغتنامه دهخدا
هرهفت کردن . [ هََ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هفت قلم آرایش کردن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن : خاقانیا عروس صفا را به دست فقرهرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی رجوع به هرهفت و هر هفت کر...
-
زیوری
لغتنامه دهخدا
زیوری . [ زی وَ ] (حامص ) عمل آرایش و پیرایش . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) که آرایش و زینت کند. که شغل او زینت و زیب کردن باشد. و رجوع به زیور شود.
-
صیاغة
لغتنامه دهخدا
صیاغة. [ غ َ ] (ع مص ) صیاغت . زرگری . زرگری کردن . زیور و آلات زر ساختن . تسبیک . || آفریدن . || آراستن . || ساختن چیزی بر هیأتی مخصوص . (اقرب الموارد).