کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زینی
لغتنامه دهخدا
زینی . (ص نسبی ) زیندار. که زین بر او نهند سواری را.ستوری که سزاوار زین است و این جز ستور باری است که بر آن پالان یا جز آن نهند بار بردن را : گذشتنی که نیالوده بود زآب در اوستور زینی زین و ستور باری بار. فرخی .هزار استر زینی تیزگام سراسر به زرین و سی...
-
زینی
لغتنامه دهخدا
زینی . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف است که در شهرستان بیرجند واقع است و 173 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
واژههای مشابه
-
علی زینی
لغتنامه دهخدا
علی زینی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . وی شاعر بود و در سال 1215 هَ. ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . و نیز تقریظی بر تخمیس البرده ٔ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکملة الامل ).
-
زینی زاده
لغتنامه دهخدا
زینی زاده . [ زَ دَ ] (اِخ ) حسین بن احمد. از علمای اواخر قرن دوازده هجری . او راست : 1 - اعراب الکافیه . 2 - تعلیق الفواصل علی اعراب العوامل . 3 - حل اسرار الاخیار علی اعراب . رجوع به معجم المطبوعات شود.
-
حافظ زینی
لغتنامه دهخدا
حافظ زینی . [ ف ِ ظِ زَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ زینی بن واصل بن عبدالشکوربن زین . او و پدر وی محدث باشند.
-
حسین زینی زاده
لغتنامه دهخدا
حسین زینی زاده . [ ح ُ س َ ن ِ زَ دَ ] (اِخ ) ابن احمد رومی . درگذشته ٔ 1168 هَ . ق . او راست : الفوائدالشافیه در اعراب کافیه و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 326).
-
جستوجو در متن
-
علی نجفی
لغتنامه دهخدا
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . رجوع به علی زینی شود.
-
حافظ
لغتنامه دهخدا
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به حافظ زیّنی شود.
-
آذرم
لغتنامه دهخدا
آذرم . [ ذَ ] (اِ) نمدزین . زینی که از میان دونیم باشد. رجوع به آدرم و ادرم شود.
-
وقی
لغتنامه دهخدا
وقی . [ وَ قی ی ] (ع ص ) (سرج ...) زینی که پشت ریش نکند ستور را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) حافظ زینی بن واصل بن عبدالشکوربن زین . از روات حدیث است .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ](اِخ ) زینی بن واصل بن عبدالشکوربن زین . محدّث است .
-
چاروای سواری
لغتنامه دهخدا
چاروای سواری . [ چارْ ی ِ س َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چهارپای سواری . دابة. (ترجمان القرآن ). مرکب سواری . ستور زینی . مقابل بارکش .