کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرگاه
لغتنامه دهخدا
زیرگاه . (اِ مرکب ) کرسی . (جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). کرسی که بر آن نشینند. (برهان ). کرسی و صندلی . (ناظم الاطباء). کرسی باشد، چه پائین تر از گاه یعنی تخت می گذارند. (فرهنگ رشیدی ). کرسی که بر آن نشینند و آن کرسی را زیر تخت بزرگ گذارند از این ر...
-
جستوجو در متن
-
گاهدار
لغتنامه دهخدا
گاهدار. (نف مرکب ) دارنده و مالک تاج و تخت : نشسته به یک تخت زر بر دو شاه یکی گاه دار و یکی زیرگاه .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2933).
-
صندلی
لغتنامه دهخدا
صندلی . [ ص َ دَ ] (اِ) سندلی . کرسی که در قدیم کفش پادشاهان بر آن می گذاشتند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ج 2 ص 1337). و در همین حاشیه از رشیدی آرد که ظاهراً معرب صندلی است - انتهی . نوعی از تخت کوچک که بهندی جوکی گویند. (غیاث اللغات ). مرحوم بهار صن...
-
جایگه
لغتنامه دهخدا
جایگه . [ گ َه ْ ](اِ مرکب ) جایگاه . جای . جا. مکان . محل : فرستاد هر سو بهر کشوری بیامد بهر جایگه لشکری . فردوسی .سیاوش بدانجایگه هم نماندسوی بلخ چون باد لشکر براند. فردوسی .نشسته بیک جایگه بر دو شاه یکی گاه دار و یکی زیرگاه . فردوسی .چو گیتی ز خور...
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جائی که بر آن می نشینند و بر آن تکیه میکنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بالش بزرگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه بالش . تکیه گاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ت...
-
کرسی
لغتنامه دهخدا
کرسی . [ ک ُ ] (ع اِ) تخت کوچک . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(یادداشت مؤلف ). || تخت . عرش . سریر. اورنگ . (ناظم الاطباء). گاه . (مهذب الاسماء) : همان روز گفتی که نرسی نبودورا تاج و دیهیم و کرسی نبود. فردوسی .یا کسی دیگر مر او را برکشیدآ...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...
-
زیر
لغتنامه دهخدا
زیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «شرا» و «شر» ... گیلکی «جیر» ، در اوراق مانوی به پارتی «دری » . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تر...