کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ولاشگرد
لغتنامه دهخدا
ولاشگرد. [ وِ گ ِ ] (اِخ ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد. (حدود العالم ).
-
رووه
لغتنامه دهخدا
رووه . [ وَ / وِ ] (اِ) رووه ٔ یک کفش ؛ مقابل تخت و زیره . (یادداشت مؤلف ).
-
کراویا
لغتنامه دهخدا
کراویا. [ ک َ ] (اِ) بمعنی کراویه است که زیره ٔ رومی باشد و آن را نانخواه نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). قرنباد. (تذکره ٔداود ضریر انطاکی ). قُرُنفاد. کرویا. نِقدَه . ساسم .فُلَیفِله . (یادداشت مؤلف ). زیره ٔ رومی . شاه زیره .(تحف...
-
کمونی
لغتنامه دهخدا
کمونی . [ ک َم ْ مو ] (اِ) زیره . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمون شود.
-
کالاچیرا
لغتنامه دهخدا
کالاچیرا. (اِ) اسم هندی کمون کرمانی است که به فارسی زیره ٔ سیاه نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
کامون
لغتنامه دهخدا
کامون . (اِ) زیره و یا گیاه آن . (ناظم الاطباء). کمون . معرب خامون . رجوع به کمون شود.
-
نقدة
لغتنامه دهخدا
نقدة. [ ن ِ دَ ] (ع اِ) زیره ٔ رومی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کراویا. (ناظم الاطباء).
-
نقره
لغتنامه دهخدا
نقره . [ ن ِ رَ / رِ ] (اِ) زیره ٔ رومی .کرایا. کراویه . نانخواه . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
تخت کش
لغتنامه دهخدا
تخت کش . [ ت َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه زیره ٔ گیوه سازد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
فیظل
لغتنامه دهخدا
فیظل . [ ف َ ظَ ] (اِ) به لغت اندلس زیره ٔ صحرایی است ، و به عربی کمون البری خوانند. (برهان ).
-
منوکان
لغتنامه دهخدا
منوکان . [ م َ ] (اِخ ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد و این جا پانیذ کنند. (حدود العالم ). رجوع به منوغان و منوقان و منوجان شود.
-
مغون
لغتنامه دهخدا
مغون . [ ] (اِخ ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد و اینجا پانید کنند. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 127).
-
منگریلا
لغتنامه دهخدا
منگریلا. [ م َ گ َ ] (اِ) قسمی از زیره و گویند سیاه دانه . (الفاظالادویه ص 266).
-
تقرده
لغتنامه دهخدا
تقرده . [ ت َ رِ دَ ] (ع اِ) زیره ٔ رومی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
حاویج
لغتنامه دهخدا
حاویج . (اِ) آنچه بالای دیگ پخته اندازند برای خوشبوئی مانندادرک و زیره و قرنقل و جز آن . (آنندراج ) . حویج .