کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرزمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرزمین
لغتنامه دهخدا
زیرزمین . [ زی زَ ] (اِ مرکب ) سرداب و خانه ای که در زیر زمین بنا کنند. (ناظم الاطباء). منزل تابستانی در گرمسیرها که در زیر زمین سازند. اطاقها برای نشستن تابستان که در زیر طبقه ٔ اول در زمین حفر کرده سازند. سرداب . سردابه . سرداوه . بادغرد. غرد. خَم ...
-
واژههای مشابه
-
مشک زیرزمین
لغتنامه دهخدا
مشک زیرزمین . [ م ُ / م ِ ک ِ رِزَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سعد. (منتهی الارب ) (انجمن آرا). مشک زمین . رجوع به مشک زمین و مشکک شود.
-
جستوجو در متن
-
سغانه
لغتنامه دهخدا
سغانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) زیرزمین و سردابه . (برهان ) (آنندراج ).
-
زرزمیة
لغتنامه دهخدا
زرزمیة. [ ] (ع اِ) زیرزمین . انبار . (از دزی ج 1 ص 586).
-
شبادان
لغتنامه دهخدا
شبادان . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شبستان . آنجا که شب آرام گیرند. (فرهنگ فارسی معین ). || زیرزمین عمیق خانه که در تابستان برای خنکی از آن استفاده کنند. (فرهنگ فارسی معین ). زیرزمین . در تداول مردم خوزستان ، سرداب عمیق .
-
گرچه
لغتنامه دهخدا
گرچه . [ گ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) گریچه است که تالار و خانه ٔ کوچک باشد. || نقب و زیرزمین را نیز گویند. || چاه . || زندان . (برهان ) (آنندراج ).
-
سعادی
لغتنامه دهخدا
سعادی . [ س ُ دا ] (ع اِ) مشک زیرزمین . (منتهی الارب ). خوشبویی است که در رساندن جراحات فایده ای عظیم دارد. (از اقرب الموارد).
-
ته خانه
لغتنامه دهخدا
ته خانه . [ت َه ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مکانی که در زیرزمین سازند و در ایام گرما، در آنجا نشینند، به عربی آن را مطموره و به فارسی نهانخانه نیز گویند. (آنندراج ). زیرزمین . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیرزمین و غار و مغاره . (ناظم الاطباء) : نواب معزی...
-
گاوو ماهی
لغتنامه دهخدا
گاوو ماهی . [ وُ ] (اِخ ) مقصود گاوی است که گویند زمین را بشاخها داشته و پای آن بر پشت ماهی است .- تا گاو و ماهی ؛ تا دورترین جای از زیرزمین . رجوع به گاو ماهی شود.
-
حوضخانه
لغتنامه دهخدا
حوضخانه . [ ح َ ن َ / ن ِ ] (اِ مصغر) زیرزمین و در آن حوضی برای سکونت تابستان . خانه ٔ تابستانی که در آن حوض باشد و بیشتر با فواره . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کماه
لغتنامه دهخدا
کماه . [ ک َ ] (ع اِ) سماروغ . (فرهنگ فارسی معین ). کماه معروف است در زیرزمین از تاثیر جرم قمر تخم می رویاند چنانچه گز انگبین از هوا حاصل می شود. (نزهةالقلوب ). و رجوع به کماة و کماءة شود.
-
گاو پروین
لغتنامه دهخدا
گاو پروین . [ وِ پ َرْ ] (اِخ ) ثور ثریا : گاوی است در آسمان و نامش پروین گاو دگری نهفته در زیرزمین چشم خردت گشای چون اهل یقین زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین . خیام .رجوع به گاو شود.
-
زمونی
لغتنامه دهخدا
زمونی . [ زَ ] (اِ) خانه که در زمین سازند جهت سکونت در موسم زمستان . (آنندراج ). غار و مرداب و زیرزمین . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 41 شود.