کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیبنده بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نازیبیدن
لغتنامه دهخدا
نازیبیدن . [ دَ ] (مص منفی ) نزیبیدن . زیبنده نبودن . ناسزاوار بودن . مقابل زیبیدن . رجوع به زیبیدن شود.
-
کامگار
لغتنامه دهخدا
کامگار.(ص مرکب ) مقابل ناکام . (مجمل اللغة). آنکه همه ٔ آرزوهای خود را به انجام میرساند. سعادتمند و نیک بخت . (ناظم الاطباء). پادشاه صاحب اقبال . (برهان ). موفق . کامیاب . نایل بمقصود. کامکار. بختیار. دلشاد. دولت یار. مقبل . مسعود : یکی آرزو خواهم از...
-
شایسته
لغتنامه دهخدا
شایسته . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) اسم مفعول از شایستن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی اول شایان که سزاوارو لایق و درخور باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). موافق و مناسب . (ناظم الاطباء). لایق . درخور. ازدر. سزاوار.قمین . حری . زیبنده . برازا. جدیر. خلی...
-
خواندن
لغتنامه دهخدا
خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) قرائت کردن . تلاوت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : ای مج کنون تو شعر من از بر کن وبخوان از من دل و سگالش واز تو تن و زبان . رودکی .ببینم آخر روزی بکام دل خود راگهی ایارده خوانم شها گهی خرده . دقیقی .ای آن که جز از شعر و غ...
-
در
لغتنامه دهخدا
در. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا کمتر یا بیشتر و داخل چهار چوبی به پاشنه یا لولا نصب کنند و بر مدخل یا مخرج خانه ، سرا...
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...