کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیانکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیانکاری
لغتنامه دهخدا
زیانکاری . (حامص مرکب ) خسران بردن . (فرهنگ فارسی معین ). زیان کردن . و رجوع به همین کلمه شود. || زیانگری . (فرهنگ فارسی معین ). || اتلاف و اسراف . || گناه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زیانگری
لغتنامه دهخدا
زیانگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) زیانکاری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیانکاری و دیگر ترکیبهای زیان شود.
-
زیانکارگی
لغتنامه دهخدا
زیانکارگی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) زیانکاری : هرچه کاری ، همان درود توان در زیانکارگی چه سود توان . اوحدی .رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
خسر
لغتنامه دهخدا
خسر. [ خ َ ] (ع اِمص ) زیان . زیانکاری . نقصان مایه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || هلاکی . (یادداشت بخط مؤلف ). || (مص ) خسران . (منتهی الارب ). رجوع به خسران شود.
-
خنسر
لغتنامه دهخدا
خنسر. [ خ َ س َ ] (ع ص ) مردی که در محل زیانکاری باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). یقال : رجل خنسر. ج ، خناسرة.
-
خنسری
لغتنامه دهخدا
خنسری . [ خ َ س َ ری ی ] (ع ص ) مردی که در محل زیانکاری باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خناسرة. منه : رجل خنسری .
-
راست بازار
لغتنامه دهخدا
راست بازار. (اِ مرکب ) راسته بازار. (ناظم الاطباء). صف بازار که عبارت از یکی از دو طرف بازار است و در آن دکاکین میباشد : دل ناشاد من در راست بازار زیانکاری نمی سازد بصد سودا خریدار زیانی را. علی نقی کمره ای (از آنندراج ).و رجوع به راسته بازار و راستا...
-
خواری کردن
لغتنامه دهخدا
خواری کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دشنام دادن . || زیانکاری کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || تحقیر کردن . استحقار. استخفاف . (یادداشت مؤلف ) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و...
-
تغابن
لغتنامه دهخدا
تغابن . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) یکدیگر را غبن آوردن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در زیان افگندن بعضی مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکدیگر را در زیان افکندن و به زیان یکدیگر را فریفتن و گاهی تجرید نموده ب...
-
خسارة
لغتنامه دهخدا
خسارة. [ خ َ رَ ] (ع مص ) گمراه شدن . (منتهی الارب ). خسار. || زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن . خسار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به خسار شود. || (اِمص ) گمراهی ، خسار. (منتهی الارب ). || هلاکی . (منتهی الارب ). خسار...
-
خسران
لغتنامه دهخدا
خسران . [ خ ُ ] (ع اِمص ) کمی و نقصان و زیانکاری . (ناظم الاطباء). زیان کاری . (دهار). زیان . کاستی : بر خیره می کشند می خورنداز بهر حطام را و آنگاه خود می گذارند و می روند تنهابزیر زمین با وبال و خسران بسیار. (تاریخ بیهقی ).حاصل آن اگر میسر گردد خسر...
-
خسار
لغتنامه دهخدا
خسار. [ خ َ ] (ع اِمص ) گمراهی . خسارة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || هلاکی . خسارة. || غدر. خساره . || زیانکاری . خساره . (منتهی الارب ). || بدبختی و خواری . (یادداشت بخط مؤلف ) : و از خزاین و کرایم اموال و ساز و اسلحه چندان بریختند که اگر عش...
-
زیانکار
لغتنامه دهخدا
زیانکار. (ص مرکب ) متلف . اتلاف کننده و تباه کننده . (ناظم الاطباء). زیان آور. آنکه زیان و خسارت رساند : به گیتی زیانکارتر کار چیست که بر کرده ٔ آن بباید گریست . فردوسی .ز گیتی هر آنکو بی آزارترچنان دان که مرگش زیانکارتر. فردوسی .زیانکارتر چیز گفتی ک...
-
عصر
لغتنامه دهخدا
عصر. [ ع َ ] (ع اِ) روز. (منتهی الارب ). یوم .(اقرب الموارد). || شب . (منتهی الارب ). لیل . (از اقرب الموارد). || آخر روز تا سرخ شدن آفتاب . (منتهی الارب ). عَشی ّ تا سرخ شدن آفتاب . (از اقرب الموارد). || آخر روز تا هنگام غروب . (فرهنگ فارسی معین ). ...