کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زکری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زکری
لغتنامه دهخدا
زکری . [ ] (اِخ ) (قابل الذکر) یکی از امرای دلیر افرائیمی که در جنگ آحاز سردار پقح پادشاه اسرائیل بود و محتمل است که همان شخصی باشد که در کتاب اشعیا 7: 6 بن تب ئیل خوانده شده که رصین و پقح در خیال آن بودند که وی را بر یهودا شهریاری دهند. یازده نفر به...
-
زکری
لغتنامه دهخدا
زکری . [ زَ ری ی / زَ ک َ ری ی ] (ع ص ) سخت سرخ . (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد ذیل زکریاء شود.
-
زکری
لغتنامه دهخدا
زکری . [ زَ ک َ ری ی / زَ ک َ ] (اِخ ) زکریا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به المعرب جوالیقی ص 171 و ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای همآوا
-
ذکری
لغتنامه دهخدا
ذکری . [ ] (اِخ ) ابراهیم افندی . از متأخرین شعرای عثمانی است . مولد اوبه سال 1210 هَ . ق . در اوزیجه نزدیک شهر بلگراد صربستان . و او در بوسنه به تحصیل مقدمات علوم پرداخت وسپس به موطن خویش بازگشت . و در آنجا بنام کوچک مشهور است وی بترکی شعر می گفته ...
-
ذکری
لغتنامه دهخدا
ذکری . [ ذِ را ] (ع اِمص ) اسم مصدر از ذکر. تذکیر. یاد. یادآوردن . یادآوری . یادکرد. (دهار). یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تذکار. تذکیر. ذکر. تذکر. || بیان کردن . خلاف نسیان . || قیامت .ساعت . رستخیز. رستاخیز. || توبة. انابة. بازگشت از گناه...
-
جستوجو در متن
-
زکریة
لغتنامه دهخدا
زکریة. [ زَ ری ی َ / زَ ک َ ری ی َ ] (ع ص ) بز ماده ٔ سخت سرخ . (منتهی الارب ). مؤنث زکری . یقال : عنز زکریة؛ بز ماده ٔ سخت سرخ . (ناظم الاطباء).
-
قصبانی
لغتنامه دهخدا
قصبانی . [ ق َ ص َ ] (اِخ ) مذکوربن سلیمان محزمی ، مکنی به ابونصر. از محدثان است . وی از خالدبن مخلد و زکری بن عدی روایت کند و از او محمدبن مخلد و دیگران روایت دارند. او در صفر سال 263 هَ . ق . وفات یافت . (لباب الانساب ).
-
علی حریشی
لغتنامه دهخدا
علی حریشی . [ ع َ ی ِ ح َ] (اِخ ) ابن احمد حریشی فاسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . محدث و اصولی و متکلم و مورخ ، و ساکن مکه بود. تولدش در 1042 هَ . ق . و وفاتش در 1143 یا 1145 روی داد. او راست : 1 - شرح شفای قاضی عیاض ، در سه مجلد بزرگ . 2 - شرح عقیدة...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) زکری . زکریاء. نام پیغامبری علیه السلام . (منتهی الارب ). نام نبی علیه السلام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گویند که زکریا علیه السلام به اغوای شیطان به درخت پناه برده و غیرت الهی او را در زیر اره کشید. (آنندراج ). نام پ...