کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُهم زُخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زهم
لغتنامه دهخدا
زهم . [ زَ ] (ع مص ) مغزدار شدن استخوان . || بازداشتن کسی را از چیزی و نهی کردن . || بسیار گفتن کسی را و افزودن سخن را بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زهم
لغتنامه دهخدا
زهم . [ زَ هََ ] (ع مص ) چرب شدن دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریم گرفتن . || بوی بد گرفتن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج ): زهمت یدی ؛ چرب گردید دست من و بوی بد گرفت . (ناظم الاطباء). || تخمه زده گردیدن مرد. (ناظ...
-
زهم
لغتنامه دهخدا
زهم . [ زَ هَِ ] (ع ص ) فربه بسیارپیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سمین بسیارپیه . (ناظم الاطباء). || آنکه در او بقیه ٔ پیه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه در وی بقیه ای از پیه و چربی باشد. (ناظم الاطباء).
-
زهم
لغتنامه دهخدا
زهم . [ زُ ] (ع اِ) باد گنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گند و بوی بد. (ناظم الاطباء). بوی بد. گند. (فرهنگ فارسی معین ). بوی گوشت . بوی چربو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || پیه جانور دشتی یا پیه شترمرغ و اسب یا عام است . (منتهی الار...
-
زهم
لغتنامه دهخدا
زهم . [ زُ ] (ع مص ) گندیده شدن گوشت . قیاس شود با زُخْم . (فرهنگ فارسی معین ).