کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُهره و مریخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زُ رَ / رِ ] (اِ) به لغت اکسیریان نحاس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در اصطلاح کیمیاگران کنایه از مس است . (مفاتیح ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن معبدبن عبداﷲبن هشام . رجوع به ابوعقیل شود.
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) نام ام الحیاء الانباریة که محدث است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) یا ام زهرة. زن کلاب بن مرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ هََ رَ / زُ رَ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکوفه ٔ زرد یا مطلق شکوفه . (غیاث ).
-
کبک زهره
لغتنامه دهخدا
کبک زهره . [ ک َ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ترسنده . بزدل . آهودل . جبان . (یادداشت مؤلف ). کبک دل : هم ز می دان که شاهباز خردکبک زهره شود به سیرت سار. خاقانی .اسدگاودل کرکسان کبک زهره از آن خرمگس رنگ پیکان نماید.خاقانی .رجوع به کبک دل شود.
-
پیل زهره
لغتنامه دهخدا
پیل زهره . [ زَرَ / رِ ] (ص مرکب ) دارای زهره ٔ فیل . پردل . شجاع .
-
زهره ٔ اسیوس
لغتنامه دهخدا
زهره ٔ اسیوس . [ زَ رَ / رِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسیوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اسیوس شود.
-
زهره ٔ زمین
لغتنامه دهخدا
زهره ٔ زمین . [ زُ رَ / رِ ی ِزَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آزاددرخت ، درختی است که به گرگان زهره ٔ زمین گویند... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ،یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زهر زمین شود.
-
ام زهره
لغتنامه دهخدا
ام زهره . [ اُم ْ م ِ زُ رَ ] (اِخ ) زن کلاب بن مرة بود. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
هرباسب
لغتنامه دهخدا
هرباسب . [ هََ ] (اِ) هر یک از سیارات را گویند که آن زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و ماه باشد. (برهان ). رجوع به هرباسپ شود.
-
هفت اختان
لغتنامه دهخدا
هفت اختان . [ هََ اُ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت کوکب است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قمر باشد. (برهان ).
-
دردمه
لغتنامه دهخدا
دردمه . [ دَ دَ م َ ] (اِخ ) کواکب سیاره را گویند که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قمر باشد. (برهان ). || آفتاب . || ماه . (ناظم الاطباء).
-
خنس
لغتنامه دهخدا
خنس . [ خ ُن ْ ن َ ] (ع اِ) ستاره ها. || ستاره های سیار. || (اِخ ) پنج سیاره ، یعنی «زحل »، «مشتری »، «مریخ »، «زهره » و «عطارد». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : امیرالمؤمنین (ع ) گفت : یا رسول اﷲ رفتن خنس را به آفتاب و ماهتاب یاد...