کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زودگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زودگذار
لغتنامه دهخدا
زودگذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) زودگذر. که زود گذرد: عَجْلی ̍؛ کمان تیز زودگذار. (از منتهی الارب ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زوددرگذرنده . زودعفو : در خطا دیرگیر و زودگذاردر عطا سخت مهر و سست مهار.سنائی .
-
جستوجو در متن
-
دیرگاهی
لغتنامه دهخدا
دیرگاهی . (ص نسبی مرکب ، ق مرکب ) مدتی مدید. منسوب به دیرگاه . مدتی طویل . مقابل زودگذار. (یادداشت مؤلف ) : به کوه اندرون مانده ٔ دیرگاهی به سنگ اندرون زاده ٔ باستانی . فرخی . || قدیم . دیرینه :بگفت این و پس هر دو برخاستندغم دیرگاهی ز دل کاستند.فردو...
-
دیرگیر
لغتنامه دهخدا
دیرگیر. (نف مرکب ) که دیر مؤاخذه کند. اغماض کننده : در خطا دیرگیر و زودگذاردر عطا سخت مهر و سست مهار. سنایی .در وی آهسته رو که تیزهش است دیرگیر است لیک زودکش است . نظامی (هفت پیکر ص 358).- امثال :خدا دیرگیر است لیکن سخت گیر است .