کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زودرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زودرس
لغتنامه دهخدا
زودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
بکیره
لغتنامه دهخدا
بکیره . [ ب َرَ ] (ع اِ) نوباوه . نوبر. باکوره . || خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بکور
لغتنامه دهخدا
بکور. [ ب َ ] (ع اِ) باران اول وسمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، بُکُر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خرمابن زودرس . ج ، بُکُر. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از اقرب المو...
-
دیررس
لغتنامه دهخدا
دیررس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مقابل زودرس .مقابل پیش رس . میوه که دیرتر از نوع خود بدست آید: ازگیل و زالزالک میوه ٔ دیررس است . (یادداشت مؤلف ).
-
مهدی خانی
لغتنامه دهخدا
مهدی خانی . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مهدی خان نامی . نوعی برنج که در رودبار قزوین کاشته می شد. اکوله . || قسمی انگور سفید زودرس . (یادداشت مؤلف ).
-
باکور
لغتنامه دهخدا
باکور. (ع ص ، اِ) شتابکار. معجل . (از تاج العروس ). || بارانی که قبل از موسم و موقع فرود آید. (از تاج العروس ). باران اول موسمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران اول . (ناظم الاطباء). || زود از هر چیز و مؤنث آن باکوره است . (منتهی الارب ). زودرس از...
-
مبکار
لغتنامه دهخدا
مبکار. [ م ِ ] (ع ص ) خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خرمای بگاه رس . ج ، مباکیر. (مهذب الاسماء). || ارض مبکار؛ زمین زودرویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مباکی...
-
پیشرس
لغتنامه دهخدا
پیشرس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) آنکه از همگان زودتر رسد. زودرس . آنکه جلوتر از دیگران درآید. آنکه قبل از همه واصل گردد : بمنزل رسداز همه پیشتربود عزت پیشرس بیشتر. هاتفی . || جوان . || (میوه ٔ...) ؛ که زودتر از دیگران پخته گردد. میوه ای که پیش از دیگر ...
-
خلیلی
لغتنامه دهخدا
خلیلی . [ خ َ ] (اِ) نعره ٔ مردان را گویند در میدان جنگ و هنگام شورش . || قسمی از شال و مندیل . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || قسمی انگور زودرس است و آن بر دو قسم می باشد دانه دار و بی دانه ، این انگور به رنگ سبز و کشیده است . (یادداشت بخط مؤلف )....
-
غده ٔ صنوبری
لغتنامه دهخدا
غده ٔ صنوبری . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ص َ ن َ / نُو ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ اپیفیز . این غده در کنار خلفی بطن سوم دماغ در روی قنات سیلویوس و روی تکمه های چهارگانه قرار گرفته است . در جوجه هائی که سن آنها 5 تا 6 هفته بوده این غده را برداشته ،...
-
باکورة
لغتنامه دهخدا
باکورة. [ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث باکور. اول از هر چیز. ج ، بواکیر، باکورات . (از اقرب الموارد). || نوباوه . (مهذب الاسماء). ج ،بُکر. (منتهی الارب ). اول که از میوه رسد. (اقرب الموارد). پیش رس . (ناظم الاطباء). نوبر. بکیره . (یادداشت مؤلف ): نخلة باک...
-
گیس
لغتنامه دهخدا
گیس . (اِ) موی بلندسر زنان است . (فرهنگ جهانگیری ) (بهار عجم ) (انجمن آرا) (آنندراج ). صاحب برهان قاطع گوید: مخفف گیسو باشد که موی سر زنان است . (برهان قاطع). در اوستا گئسو یعنی دارنده ٔ یا دارای گیس . (یشتها ج 1 ص 199). و گئس به معنی گیس است . (یشته...
-
سریع
لغتنامه دهخدا
سریع. [ س َ ] (ع ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زود. (مهذب الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی الارب ).- سریعالامضاء ؛ زودگذر : شمشیر قضا نافع و سریعالامضاءاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- سریعالانزال ؛ که زود آب او آید. سست کمر. که ...
-
تباشیر
لغتنامه دهخدا
تباشیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تبشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مژده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشری . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و آنرا نظیر نباشد جز تعاشیب الارض و تعاجیب الدهر و تفاطیرالنبات . (از اقرب الموارد). بشارت .(اقرب ال...