کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهربار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهربار
لغتنامه دهخدا
زهربار. [ زَ ] (نف مرکب ) زهربارنده . سم ریزنده . || کشنده . مهلک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
زهرپاش
لغتنامه دهخدا
زهرپاش . [زَ ] (نف مرکب ) افشاننده ٔ زهر. زهربار : در کام افعی از لب و دندان زهرپاش در آرزوی بوسه ٔ شیرین چه مانده ای . خاقانی .رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
گذار
لغتنامه دهخدا
گذار. [ گ ُ ] (اِمص ) ریشه ٔ فعل گذاردن . گذاشتن . || عبور. مرور. گذشتن : هم به چنبر گذار خواهد بوداین رسن را اگرچه هست دراز. رودکی .اگر خود بهشتی وگر دوزخی است گذارش سوی چینود پل بود. اورمزدی .یکی کوه بینی در آن مرغزارکه کرکس نیابد بر او بس گذار. فر...