کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنوب
لغتنامه دهخدا
زنوب . [زِ نُب ْ ] (اِخ ) ملکه ٔ سوریه (پالمیر) و همسر اذینه امیر عرب که بر سوریه و قسمت عمده ٔ ایالات رومی آسیای قدامی تسلط داشت و از طرف قیصر روم به لقب امپراتوری نائل شده بود. زنوب یا زنوبی یا زنوبیا یا بث زبینه ، پس از قتل شوی خود به اتفاق پسرش ز...
-
واژههای مشابه
-
زنوب گلاگی
لغتنامه دهخدا
زنوب گلاگی . [ زِ ن ُ ب ِ گ ِ ] (اِخ ) در اصل از بنی سام بود و کتابش را به زبان سریانی نوشته ولی ارمنی ها او را از نویسندگان ملی خود میدانند. او نخست در گلاگ (سوریه ) می زیست سپس از آنجا مهاجرت کرده در قیصریه ٔ کاپادوکیه سکنی گزید در اینجا با «سن گری...
-
واژههای همآوا
-
ذنوب
لغتنامه دهخدا
ذنوب . [ ذَ ] (اِخ ) جایگاهی است در شعر عبیدبن الأبرص و جز آن . و درمعجم البلدان آمده است . نام موضعی است . عبید گوید:اقفر من اهله ملحوب فالقطبیات فالذّنوب .و بشربن ابی خازم گوید:ای المنازل بعد الحی ّ تعترف أم هل صِباک و قد حکمت مطرّف کانها بعد عهد...
-
ذنوب
لغتنامه دهخدا
ذنوب . [ ذَ ] (ع اِ) دلو پُر.
-
ذنوب
لغتنامه دهخدا
ذنوب . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) اسب درازدم بسیارموی . سطبردم . سطبردنبال . درازدم . که دم پرموی و سطبر دارد. فرس ذنوب ؛ اسپ خوش دُم . || روز بسیارشرّ. || دلو، یا دلو پرآب ، یا دلوی که در آن آب باشد یا دلوی که آبش قریب پری آن بود. || دلو بزرگ . || دلو یک گوش...
-
ذنوب
لغتنامه دهخدا
ذنوب . [ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذَنب . گناهان . غفارالذنوب ؛ بخشنده ٔ گناهان . یکی از اسماء صفات خدای تعالی . جج ، ذنوبات .
-
جستوجو در متن
-
زنوبی
لغتنامه دهخدا
زنوبی . [ زِ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به زنوب شود.
-
زنوبیا
لغتنامه دهخدا
زنوبیا. [ زِ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به زنوب شود.
-
دارون
لغتنامه دهخدا
دارون . [ دارْ وُ ](اِخ ) نام ناحیه ای است در ارمنستان . یکی از تاریخ نویسان ارمنی کتابی به نام «تاریخ دارون » بصورت سالنامه و بزبان سریانی منتشر کرده است . نویسنده ٔ تاریخ دارون زنوب گلاگی نام داشته و اصلاً از بنی سام بوده است .دوران زندگی او اواخر ...
-
ژان مامی گنین
لغتنامه دهخدا
ژان مامی گنین . [ گ ُ ی َ ] (اِخ ) مورخی ارمنی در قرن هفتم میلادی . وی سالنامه های مورخ دیگری را بنام زِنوب گِلاگی دنبال کرده است ، از این نظر کتاب او هم به تاریخ دارون که نام نوشته های مورخ مزبور است موسوم میباشد. وی در کتاب خود اشاراتی به دوره ٔ سا...