کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندگی گیاهی یک ناحیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب زندگی
لغتنامه دهخدا
آب زندگی . [ ب ِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیات . آب خضر. آب زندگانی . آب بقا. ماءالحیات . چشمه ٔ خضر. چشمه ٔ زندگی : با که گویم در همه ده زنده کوسوی آب زندگی پوینده کو؟ مولوی .ابر اگر آب زندگی باردهرگز از شاخ بید بر نخوری . سعدی .نشود...
-
دل زندگی
لغتنامه دهخدا
دل زندگی . [ دِ زِ دَ / دِ] (حامص مرکب ) دل زنده بودن . حالت و چگونگی دل زنده . نشاط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دل زنده شود.
-
خانه زندگی
لغتنامه دهخدا
خانه زندگی . [ ن َ/ ن ِ زِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از اتباع ) کنایه از مال و مکنت است ، چون : «فلانی خانه زندگی خوبی دارد».
-
چشمه ٔ زندگی
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ زندگی . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِزِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ زندگانی . آب زندگی . آب حیات . آب خضر. چشمه ٔ خضر. چشمه ٔ حیوان . چشمه ٔ آب حیات . و رجوع به چشمه ٔ حیوان و چشمه ٔ زندگانی شود. || کنایه است از دهان محبوب .
-
چشمه ٔ زندگی
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ زندگی . [ چ َ م َ ی ِ زِ دَ ] (اِخ ) نام کتابی مجعول منسوب به زردشتیان .
-
جستوجو در متن
-
میکرب
لغتنامه دهخدا
میکرب . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) میکروب . جانوران ذره بینی بسیار کوچک . (از لغات فرهنگستان ). هر یک از موجودات زنده ٔ یک سلولی و ذره بینی (اعم از موجودات یک سلولی گیاهی یا حیوانی ) که غالباً بیماری زا می باشند. میکربها را معمولاً به سه دسته ٔ جانوری و گ...
-
سگل
لغتنامه دهخدا
سگل . [ س َ ] (اِ) یک نوع گیاهی . (از ناظم الاطباء).
-
تمارخ
لغتنامه دهخدا
تمارخ . [ ت َرَ ] (اِ) یک نوع گیاهی بسیارنیک . (ناظم الاطباء).
-
بندباکوری
لغتنامه دهخدا
بندباکوری . [ ب َ ] (اِ) نام یک نوع گیاهی است . (ناظم الاطباء).
-
نمت
لغتنامه دهخدا
نمت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاهی است که بر آن را می خورند. (منتهی الارب ). یک نوع گیاهی که بار آن خوراکی است . (ناظم الاطباء).
-
رجرج
لغتنامه دهخدا
رجرج . [ رُ رُ ] (ع اِ) یک نوع گیاهی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گیاهی است . (از اقرب الموارد).
-
مخلج
لغتنامه دهخدا
مخلج . [ م َ ل َ ] (اِ) نام گیاهی است که چون چاروا خورد مست شود. (برهان ) (آنندراج ). یک نوع گیاهی است که چون چارپایان خورند مست شوند. (ناظم الاطباء).
-
چیفت
لغتنامه دهخدا
چیفت . (اِ) گیاهی است که آن را لیف خوانند. از گیاهان بالارونده است . گیاهی است یک ساله و بوته ٔ آن شبیه به بوته ٔ کدوست . رجوع به لیف شود.
-
ساگان
لغتنامه دهخدا
ساگان . (اِخ ) زاگان . شهری است در لهستان در ناحیه ٔ سیلزی و 15000 تن سکنه دارد و کرسی یک ناحیه ٔ مهم قدیمی است .