کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبور
لغتنامه دهخدا
زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای ترک و معاصر الجایتو. رجوع به تاریخ گزیده ص 604 شود.
-
زنبور
لغتنامه دهخدا
زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) تیره ای از ایهاوندهفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.
-
زنبور
لغتنامه دهخدا
زنبور. [ زَم ْ ] (از ع ، اِ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند. و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برمر نیز گویند و درممالک ما زنبور بر دو قسمت است یکی کوچک و زرد شبیه به کبت انگبین و دیگری بزرگتر و سرخ و همه ٔ ...
-
زنبور
لغتنامه دهخدا
زنبور. [ زُم ْ ] (ع اِ) کبت انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مگسی با نیش دردناک . (ازاقرب الموارد). رجوع به زَنبور معنی دوم و ترکیب زنبور عسل شود. || مرد سبک و چست ظریف حاضرجواب . || خرکره ٔ توانا بر بار بردن . || موش بزرگ . || کودک...
-
واژههای مشابه
-
زنبور کاتب
لغتنامه دهخدا
زنبور کاتب . [ زَم ْ / زُم ْ رِ ت ِ ] (اِخ ) ابن فرج کاتب . بعربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از معاصران ابونواس و بقول بعضی ، آل نوبخت بمناسبت قطعه ای که زنبور کاتب در هجو علی بن ابی طالب و پیروان آن حض...
-
سرخ زنبور
لغتنامه دهخدا
سرخ زنبور. [ س ُ زَم ْ ] (اِ مرکب ) زنبور سرخ . زنبور کافر : یا در آن خانه ٔ مگس گیران سرخ زنبور کافر اندازند. خاقانی .کلبه ٔ قصاب چند آردبرون سرخ زنبوران خون آشام را.خاقانی .
-
طبق زنبور
لغتنامه دهخدا
طبق زنبور. [ طَ ب َ ق ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خانه ٔ زنبور است . (برهان ).
-
قلعه زنبور
لغتنامه دهخدا
قلعه زنبور. [ ق َ زَم ْ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن ، واقع در 33هزارگزی جنوب آخوره و 18هزارگزی راه اسکندری به داران . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 151 تن است . و آب آن از چشمه و محصول ...
-
خان زنبور
لغتنامه دهخدا
خان زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه زنبوران . رجوع به کلمه ٔ خان شود.
-
خانه ٔ زنبور
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ زنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لانه ٔ زنبور. شانه . شان . خان : بشکل نقطه ٔسیماب باشد زهره ٔضیغم بسان خانه ٔ زنبور باشدمهره ٔ ثعبان . عبدالواسع جبلی .صحبت نیکان ز جهان دور گشت خوان عسل خانه ٔ زنبور گشت . نظامی . || سور...
-
جستوجو در متن
-
گاوزنبور
لغتنامه دهخدا
گاوزنبور. [ زَم ْ ] (اِ مرکب ) زنبور درشت . زنبور گاوی .
-
موسة
لغتنامه دهخدا
موسة. [ س َ / م َ س َ ] (ع اِ) زنبور. (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). زنبور را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی زنبور باشد و آن پرنده ای است گزنده . (برهان ).
-
کلیزدان
لغتنامه دهخدا
کلیزدان . [ ک َ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور را گویند چه کلیز به معنی زنبورباشد. (برهان ). خانه ٔ زنبوران . (آنندراج ). خانه ٔ زنبور. شان . (فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی بیت زنبور است . (فهرست مخزن الادویه ). زنبور خانه . لانه ٔ زنبور. (یادداشت به خط م...