کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنانی
لغتنامه دهخدا
زنانی . [ زَ ] (ع اِ) آب بینی مانندی که از بینی شتر آید.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زنانی
لغتنامه دهخدا
زنانی . [ زَ نی ی ] (ع ص ) رجل زنانی ؛ مرد کافی و پسند ذات خود را. (منتهی الارب ). مرد کافی که خود را پسند نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ذنانی
لغتنامه دهخدا
ذنانی . [ ذُ نا نا ] (ع اِ) آب بینی شتر.
-
جستوجو در متن
-
صحابیات
لغتنامه دهخدا
صحابیات . [ ص َ بی یا ] (ع ص نسبی ، اِ) ج ِ صحابیة، و آنان زنانی هستند که درک صحبت رسول (ص ) کرده اند.
-
مبلیات
لغتنامه دهخدا
مبلیات . [ م ُ ب َل ْ لی ] (ع ص ، اِ) زنانی که بر دور شتر بلیة گرد می آیند و نوحه می کنند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون ).
-
صهباء
لغتنامه دهخدا
صهباء. [ ص َ ] (اِخ ) بنت ربیعةالتغلبیه . یکی از زوجات حضرت علی علیه السلام است و عمر و رقیه از او متولد شدند. صهباء از زنانی است که خالدبن ولید در عین التمر اسیر گرفت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
دلوک
لغتنامه دهخدا
دلوک . [ دَل ْ لو ] (ص ) در لهجه ٔ گناباد خراسان ، آدم ولگرد که از خانه بیرون می رود و این سوی و آن سوی می رود. غالبا به زنانی که همیشه از خانه بیرون روند دلوک می گویند. (یادداشت لغت نامه ).
-
دامن بردار
لغتنامه دهخدا
دامن بردار. [ م َ ب َ ] (نف مرکب ) تُرتور. (منتهی الارب ). زنانی که دامن دراز ملکه یا زنان اشراف که بزمین می کشید از پس پشت بر دست داشتند تا بزمین نساید. جلواز. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). پسه بردار.
-
بی شوی
لغتنامه دهخدا
بی شوی . (ص مرکب ) بی شوهر. زنی که شوهر نداشته باشد.زن که او را شوهر نبود. زوجه که او را زوج نبود. (ناظم الاطباء). عزب . عزوبة. (منتهی الارب ) : دگر کودکانی که بی مادرندزنانی که بی شوی و بی چادرند. فردوسی .زنانی که بی شوی و بی پوشش اندکه کاری ندانند ...
-
عروسک زن
لغتنامه دهخدا
عروسک زن .[ ع َ س َ زَ ] (نف مرکب ) عروسک زننده . آنکه مباشر «عروسک » و منجنیق باشد. (از آنندراج ). آنکه عروسک (منجنیق ) را بکار اندازد. رجوع به عروسک شود : عروسک زنانی چو دیوان شموس خجل گشته زآن قلعه ٔ چون عروس . نظامی .بر آن شد که رو در حصارش زندعر...
-
کوچه گردی
لغتنامه دهخدا
کوچه گردی . [ چ َ / چ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : یا کوچه گردی می شود یا خانه داری ؛ به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| طوافی . || خانه بدوش...
-
فاطمه اره
لغتنامه دهخدا
فاطمه اره . [ طِ م َ / م ِ اَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زنی سخت بی شرم . (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه است برای زنانی که حرمت خود و دیگران را نگه ندارند و سخنانشان نیش دار باشد. اصلاً «فاطمه ارّه » نام یکی از قهرمانان هزارویکشب یعنی زن معروف پینه دوز بغدا...
-
همزاده
لغتنامه دهخدا
همزاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همزاد. دو تن که با هم زاده باشند. همسال : ... و دیگران که همزادگان ایشان بودندی بخواندی . (تاریخ بیهقی ).وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهادهمه دوشیزه و همزاده به یک صورت شاب . ناصرخسرو.کودکی ازجمله ٔ آزادگان رفت برو...