کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمستان
لغتنامه دهخدا
زمستان . [ زَ / زِ م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب است از لفظ «زم » که بمعنی سردی است و لفظ «ستان » که برای کثرت و نیز برای ظرفیت باشد. (غیاث ) (آنندراج ). فصل چهارم از چهار فصل سال ، ضد تابستان و موسم سرما.(ناظم الاطباء). شتا. ابوالعجل . و آن سه ماه است : جدی...
-
واژههای مشابه
-
سال زمستان
لغتنامه دهخدا
سال زمستان . [ زِ م ِ ] (اِخ ) قصبه ای است در قندهار . (تاریخ شاهی چ کلکته ص 168).
-
خانه ٔ زمستان
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ زمستان . [ ن َ / ن ِ ی ِ زِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ای که برای زمستان اختیار میکنند. خانه ای که زمستانها برای نشستن بکار می آید. مَشتی ̍.
-
جستوجو در متن
-
وزمه
لغتنامه دهخدا
وزمه . [ وَ م َ / م ِ ] (اِ) فصل زمستان را گویند، چه وزمه بادی باشد که در آخر زمستان وزد. (آنندراج ).- باد وزمه ؛ بادی که در آخر زمستان وزد. (ناظم الاطباء).- وزمه باد ؛ بادی که در آخر زمستان وزد. (ناظم الاطباء).
-
اشتاء
لغتنامه دهخدا
اشتاء. [ اِ ] (ع مص ) در زمستان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). در زمستان درآمدن . در شتاء درآمدن . || باقحط شدن در زمستان . (منتهی الارب ). دچار غلا و تنگی شدن بزمستان .
-
دیدان
لغتنامه دهخدا
دیدان . (اِ) نام اول ماه از زمستان . (آنندراج ).
-
تشتی
لغتنامه دهخدا
تشتی . [ ت َ ش َت ْ تی ](ع مص ) زمستان جای مقام کردن . (تاج المصادر بیهقی ).زمستان کردن . (زوزنی ). به جایی در زمستان اقامت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اقامت کردن در شهر ایام سرما. (از متن اللغة)(از المنجد). || در ...
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (ع اِ) گیاهی است ، یا آنچه در زمستان برگش نیفتد. (منتهی الارب ). نام گیاهی که در زمستان برگش نیفتد و سبز بماند. (ناظم الاطباء).
-
شتو
لغتنامه دهخدا
شتو. [ ش َت ْوْ ] (ع مص ) در شتا اقامت گزیدن در شهری . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). زمستان به جایی مقیم شدن . (المصادر زوزنی ). زمستان به جایی ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). قشلاق کردن .(یادداشت مؤلف ). || قحطی رسیدن قوم را به زمستان . (از اق...
-
کرسی خانه
لغتنامه دهخدا
کرسی خانه . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقی رو به آفتاب زمستانی برای کرسی گذاشتن . اطاقی که در آن کرسی گذارند به زمستان گرم شدن را. (از یادداشت مؤلف ). شاه نشین در تالارها که معمولاً آنجا به زمستان کرسی گذارند. در قسمت بالای برخی از تالارها شاه ن...
-
منوح
لغتنامه دهخدا
منوح . [ م َ ] (ع ص ) ناقه که به زمستان شیر دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتری که به زمستان شیر میدهد. (ناظم الاطباء). ناقه که شیرش پس از سپری شدن شیر دیگر شتران ، باقی بماند و عبارت صحاح چنین است : ماده شتری که در زمستان پس از سپری شدن شیر دی...
-
میوه بندان
لغتنامه دهخدا
میوه بندان . [ می وَ / وِ ب َ ] (اِمص مرکب ) عمل آویختن میوه ها مانند انگور و سیب و انار و هندوانه و خربزه به سقف تا به زمستان تازه ماند. عمل و احتفال آویختن میوه ها برای تازه ماندن آن در زمستان . رسم آونگ کردن میوه ها چون انگور و هندوانه بر سقف خانه...
-
تشتیة
لغتنامه دهخدا
تشتیة. [ت َ ی َ ] (ع مص ) اقامت کردن در زمستان . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان . (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود. || بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از ...