کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمره
لغتنامه دهخدا
زمره . [ زُ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) گروه . جماعت . دسته . (از فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از تازی گروه . جمعیت . (ناظم الاطباء) : هرکه همت او برای طعمه است در زمره ٔ بهائم معدود گردد. (کلیله و دمنه ).تا یافتم سعادت و تشریف از نجم مسعودم و مشرف درزمره ٔ ...
-
واژههای مشابه
-
زمرة
لغتنامه دهخدا
زمرة. [ زَ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زَمِر. کم موی و کم پشم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
زمرة
لغتنامه دهخدا
زمرة. [ زُرَ ] (ع اِ) فوج و گروه یا گروه متفرق از مردم . ج ، زُمَر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گروه . (ترجمان القرآن ). گروه مردمان . (دهار). گروه مردم . (غیاث ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
اسید
لغتنامه دهخدا
اسید. [ اُ س َ ] (اِخ ) ابن ابیناس . وی در زمره ٔ شعرای جاهلیت بود و ابتدا با اسلام مخالفت و کفار را به جنگ مسلمین تحریک میکرد. ولی در روز فتح مکه ، اسلام آورد و در زمره ٔ صحابه درآمد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ساکس
لغتنامه دهخدا
ساکس . (اِخ ) موریس الکتردو. فرانسوی (1521 - 1553 م .) از سرداران شارل کن بود که بعدها در زمره ٔ مخالفان او در آمد.
-
وائلة
لغتنامه دهخدا
وائلة. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) ابن مازن بن صعصعة، در زمره ٔ اجداد ام نوفل بن عبدالمطلب آمده . (تاج العروس ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صَبیح از روات است . عبدالغنی ابن سعید او را در زمره ٔ مشتبهان آورده گوید: وی ضعیف است . (از لسان المیزان ).
-
قریظی
لغتنامه دهخدا
قریظی . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) عطیه . وی را در جنگ نی در زمره ٔ اسیران به حضور یزدشعمر بردند. مجاهد و بعضی دیگر از او روایت دارند. (انساب سمعانی ).
-
ابومحجن
لغتنامه دهخدا
ابومحجن . [ اَ م ِ ج َ ] (اِخ ) نُصیب شاعر عرب . معروف به اسود مروانی عبد بنی کعب بن زمره .
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زُ م َ ] (ع اِ) ج ِ زمرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ) (دهار). گروههای متفرق از مردم . (غیاث ):... زمراً حتی اذا جأوهافتحت ابوابها... (قرآن 71/39). رجوع به زمرة شود.
-
یکی
لغتنامه دهخدا
یکی . [ ی َ /ی ِ ] (حامص ) یک بودن . واحد بودن . وحدت : زهی ستوده تر از زمره ٔ بنی آدم تو و خدا به یکی طاق در همه عالم .درویش واله هروی (ازآنندراج ).
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) یحیی بن سعید طبیب . ابن بطلان او را در زمره ٔ اطباء پیرو طریقت جدیده شمرده است .
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن مرزوق . طوسی او را در زمره ٔ رجال شیعة برشمرده است . (لسان المیزان ج 2 ص 179).